به مدرسه دیر رسیدم چون…
»بگو ببینم چرا امروز صبح دیر آمدی؟«
راستش داستانش طولانی است...
مدرسه پرماجرا ۲۵ – پایان حیرت آور
وقتی بچهها مدرسه رفتن رو شروع میکنن، خودشون رو خیلی بزرگتر میبینن و دوست دارن کتابهای جدیتر، با متن بیشتر و تصاویر کمتر بخونن. و خب بزرگترین دغدغهشون هم که مدرسه است. پس جون میده چه براشون بخونید؟ مجموعهی مدرسه پرماجرا. این مجموعه داستان از زبان ای.جی. شاگرد بازیگوش و خلاقیه که هرچند هر داستان رو با این جمله شروع میکنه:«اسم من ای.جی. است و از مدرسه متنفرم» اما بهترین و هیجانانگیزترین ماجراهای زندگیش تو مدرسه اتفاق میافته. یه مدرسه با یه مدیر باحال که برای شادی شاگردهاش هر کاری میکنه؛ همراه با معلمهای خلاق و عجیب.
ماجراهای ریکی پرنده ۴
ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند. او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست.
مدرسه پرماجرا ۱۶ – روز آخر مدرسه
وقتی بچهها مدرسه رفتن رو شروع میکنن، خودشون رو خیلی بزرگتر میبینن و دوست دارن کتابهای جدیتر، با متن بیشتر و تصاویر کمتر بخونن. و خب بزرگترین دغدغهشون هم که مدرسه است. پس جون میده چه براشون بخونید؟ مجموعهی مدرسه پرماجرا. این مجموعه داستان از زبان ای.جی. شاگرد بازیگوش و خلاقیه که هرچند هر داستان رو با این جمله شروع میکنه:«اسم من ای.جی. است و از مدرسه متنفرم» اما بهترین و هیجانانگیزترین ماجراهای زندگیش تو مدرسه اتفاق میافته. یه مدرسه با یه مدیر باحال که برای شادی شاگردهاش هر کاری میکنه؛ همراه با معلمهای خلاق و عجیب.
مدرسه پرماجرا ۲۱ – هفتهی دیوانگی
وقتی بچهها مدرسه رفتن رو شروع میکنن، خودشون رو خیلی بزرگتر میبینن و دوست دارن کتابهای جدیتر، با متن بیشتر و تصاویر کمتر بخونن. و خب بزرگترین دغدغهشون هم که مدرسه است. پس جون میده چه براشون بخونید؟ مجموعهی مدرسه پرماجرا. این مجموعه داستان از زبان ای.جی. شاگرد بازیگوش و خلاقیه که هرچند هر داستان رو با این جمله شروع میکنه:«اسم من ای.جی. است و از مدرسه متنفرم» اما بهترین و هیجانانگیزترین ماجراهای زندگیش تو مدرسه اتفاق میافته. یه مدرسه با یه مدیر باحال که برای شادی شاگردهاش هر کاری میکنه؛ همراه با معلمهای خلاق و عجیب.
مدرسه ی بارباپاپا
خواهران دوقلو روز اول مدرسهشان را میگذرانند، اما معلمشان توانایی ساکت کردن بچههای شیطان کلاسش را ندارد. باباها تصمیمی میگیرند به کمک بیایند و فعالیتهای متنوع تفریحی هنری را در مدرسه به کمک بچهها اجرا کنند.
مدرسه پرماجرا ۱۳ – نویسنده کلهگنده
وقتی بچهها مدرسه رفتن رو شروع میکنن، خودشون رو خیلی بزرگتر میبینن و دوست دارن کتابهای جدیتر، با متن بیشتر و تصاویر کمتر بخونن. و خب بزرگترین دغدغهشون هم که مدرسه است. پس جون میده چه براشون بخونید؟ مجموعهی مدرسه پرماجرا. این مجموعه داستان از زبان ای.جی. شاگرد بازیگوش و خلاقیه که هرچند هر داستان رو با این جمله شروع میکنه:«اسم من ای.جی. است و از مدرسه متنفرم» اما بهترین و هیجانانگیزترین ماجراهای زندگیش تو مدرسه اتفاق میافته. یه مدرسه با یه مدیر باحال که برای شادی شاگردهاش هر کاری میکنه؛ همراه با معلمهای خلاق و عجیب.
مدرسه پرماجرا ۱۹ – جنگ لعنتی
وقتی بچهها مدرسه رفتن رو شروع میکنن، خودشون رو خیلی بزرگتر میبینن و دوست دارن کتابهای جدیتر، با متن بیشتر و تصاویر کمتر بخونن. و خب بزرگترین دغدغهشون هم که مدرسه است. پس جون میده چه براشون بخونید؟ مجموعهی مدرسه پرماجرا. این مجموعه داستان از زبان ای.جی. شاگرد بازیگوش و خلاقیه که هرچند هر داستان رو با این جمله شروع میکنه:«اسم من ای.جی. است و از مدرسه متنفرم» اما بهترین و هیجانانگیزترین ماجراهای زندگیش تو مدرسه اتفاق میافته. یه مدرسه با یه مدیر باحال که برای شادی شاگردهاش هر کاری میکنه؛ همراه با معلمهای خلاق و عجیب.
به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند
راننده برای چند دقیقه اتوبوسش را ترک میکند و آن را به خواننده کتاب میسپارد. قبل از رفتن درخواست میکند به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند. اما کبوتر که عاشق رانندگی است به هر روشی متصل میشود تا از خواننده کتاب اجازه بگیرد و اتوبوس را براند. آیا موفق میشود؟
تعطیلات بارباپاپا
بارباها برای تعطیلات به جزیرهی خوشآبوهوایی رفتهاند، اما بچههای بارباپاپا باهم دعوا میکنند و بعد تصمیم میگیرند هر کدام در گوشهای از جزیره خانهای برای خود بسازند تا دیگر پیش هم نخوابند.
استینک ۸ – و قورباغهای عجیب و غریب
شاید استینک خیلی وروجک باشد ولی توی کلاس شنا مثل یک بچه قورباغهی بیدستوپاست. روزی از نزدیک با یک قورباغهی جهش یافتهی عجیب و غریب روبهرو میشود و یکدفعه حسی قورباغهای در او گل میکند! کشمشهایی میخورد که شکل مگساند و بعد هم با کِرمها بازی میکند. حالا باید دید آیا استینک میتواند به پسر قورباغهای معرکه تبدیل شود؟
مدرسه پرماجرا ۰۴ – زنگ شیرین کاری
وقتی بچهها مدرسه رفتن رو شروع میکنن، خودشون رو خیلی بزرگتر میبینن و دوست دارن کتابهای جدیتر، با متن بیشتر و تصاویر کمتر بخونن. و خب بزرگترین دغدغهشون هم که مدرسه است. پس جون میده چه براشون بخونید؟ مجموعهی مدرسه پرماجرا. این مجموعه داستان از زبان ای.جی. شاگرد بازیگوش و خلاقیه که هرچند هر داستان رو با این جمله شروع میکنه:«اسم من ای.جی. است و از مدرسه متنفرم» اما بهترین و هیجانانگیزترین ماجراهای زندگیش تو مدرسه اتفاق میافته. یه مدرسه با یه مدیر باحال که برای شادی شاگردهاش هر کاری میکنه؛ همراه با معلمهای خلاق و عجیب.
مدرسه پرماجرا ۰۶ – معلم تازهکار
وقتی بچهها مدرسه رفتن رو شروع میکنن، خودشون رو خیلی بزرگتر میبینن و دوست دارن کتابهای جدیتر، با متن بیشتر و تصاویر کمتر بخونن. و خب بزرگترین دغدغهشون هم که مدرسه است. پس جون میده چه براشون بخونید؟ مجموعهی مدرسه پرماجرا. این مجموعه داستان از زبان ای.جی. شاگرد بازیگوش و خلاقیه که هرچند هر داستان رو با این جمله شروع میکنه:«اسم من ای.جی. است و از مدرسه متنفرم» اما بهترین و هیجانانگیزترین ماجراهای زندگیش تو مدرسه اتفاق میافته. یه مدرسه با یه مدیر باحال که برای شادی شاگردهاش هر کاری میکنه؛ همراه با معلمهای خلاق و عجیب.
خانواده ی سلطنتی ۱ – تعطیلات پر درد سر
خانوادهی سلطنتی چهار نفرهای در قلعهای وسطِ شهر زندگی میکنند. همهی آنها از تاجگذاشتن متنفرند. هربار از تاجگذاری فرار میکنند و به دریا و کوه و آتشفشان میروند. شاهزادهکوچولوهای بامزه، آلیس و لوییسکوچیکه، به هر بهانهای دنبالِ بازیکردن هستند و بوزومخملی، فیلِ گندهی عروسکیشان را همهجا با خودشان میبرند.
اینبار نوبت باباست که تاج را روی سرِ مامانبزرگ بگذارد و فرار کند. ولی باباپادشاه توی بد هَچَلی گیر افتاده، مردمِ سرزمینش چتربهدست تظاهرات کردهاند و از او آفتاب میخواهند، آنها از باران خسته شدهاند!
فکر میکنی پادشاه میتواند باران را بند بیاورد یا...
داستان های فیلی و فیگی ۱۱ – ما توی کتابیم!
فیلی و فیگی میدانند توی کتاب هستند و کلی بهشان خوش میگذرد...
ولی وقتی کتاب تمام شد چی؟
الفی دایناسور می کارد
الفی یک خواب عجیب میبیند. او خواب میبیند که با مادرش به باغچه رفتهاند.