من گاستون عصبانی هستم
این گاستون است. یک اسب شاخدار کوچولو، مثل همهی اسبهای دیگر… یا تقریبا مثل همهی اسبهای دیگر! گاستون بعضی وقتها ناراضی است، بعضی وقتها راضی نیست. بعضی وقتها میترسد. بعضی وقتها عصبانی است. و بعضی وقتها خوشحال. همهی اینها احساسات او هستند. و گاستون همهی این حسها را تجربه میکند؛ مثل تو.
فرگال از کوره در میرود
فرگال یک اژدهای دوستداشتنی است، اما وقتی کسی به او میگوید که چه کاری انجام دهد، عصبانی میشود و از کوره در میرود.
مجموعه کتابهای خود خودم (۳) گاهی عصبانی میشوم
وقتی عصبانی میشوم، قلبم تندتند میزند. خیلی گرمم میشود و کلهام قرمز میشود؛ درست مثل گوجه فرنگی ...
خرگوش کوچولوی عصبانی
آیا تا به حال آنقدر عصبانی شدهای که فکر کنی داری منفجر میشوی؟ آیا وقتی مسخرهات میکنند یا بیخودی تقصیر را گردنت میاندازند، آنقدر عصبانی میشوی که میخواهی فرار کنی و داد بزنی؟