آنچه خواهیم ساخت
این کتاب داستانی سراسر عشق و امید است از پدر و دختری که رویاها و برنامه های مشترکی برای آینده دارند، آنها درصدد هستند خانه ای بسازند و خاطراتی شیرین و گرم برای خود رقم بزنند.
الفی دایناسور می کارد
الفی یک خواب عجیب میبیند. او خواب میبیند که با مادرش به باغچه رفتهاند.
الفی و شکار اژدها
الفی خیال میکند که یک شوالیه است. او حالا وظیفه ی مهمی روی دوشهایش احساس میکند.
ایستگاه
ایستگاه، کتابی که لازم نیست آن را برای بچههای خود بخوانید! تصویرهای این کتابِ بدون متن داستانی است و بچههای زیر ۴-۵ سال با ورق زدن آن میتوانند قصه بسازند و برای شما یا دیگران تعریف کنند. این کتاب بدون متن کمک به رشد تخیل و داستانسرایی کودکان میکند و او میتواند داستانش را هر طور که دوست دارد تعریف کند.
اینجا را فشار بده!
اینجا را فشار بده! به همین سادگی. فقط کافی است که نقطهی زرد را فشار بدهی و بعد به صفحهی بعد بروی. تنها با اشارهی یک انگشت، رنگها به رقص و شادی درمیآیند و با قدرت تخیلتان حرکت آنها را در این جشن میبینید . . .
به آب نزدیک نشو دخترم
به آب نزدیک نشو دخترم کتابی است در ستایش خیالپردازی. دختری با پدر و مادرش به کنار ساحل میروند. پدر مادر فقط روی صندلیهای خودشان نشستهاند و غر میزنند اما دخترک در خیال خود ماجراهای زیادی تجربه میکند. از نکاتی که این کتاب را ارزشمند میکند باری است که داستان به دوش تصویر گذاشته، آنقدر که متن بیتصویر چیزی کم دارد و کامل نیست… صفحات راست کتاب تصویر واقعیت خشک و خالی است و تصاویر سمت چپ خیال و رویا. اگر این کتاب را ندارید روباه قرمز آن را به همهی شما حتی بزرگترها پیشنهاد میدهد.
به مدرسه دیر رسیدم چون…
»بگو ببینم چرا امروز صبح دیر آمدی؟«
راستش داستانش طولانی است...
پچ پچ
این کتاب برای ما خیلی عزیزه چون دو تا عنصر خیلی مهم و دوستداشتنی داره. اولی خیال و دومی روباه. از روباهش هم که بگذریم از جادوی خیال نمیشه گذشت. دختر کوچولویی از معلمش یک کتاب امانت میگیره. کتابی که توش کلمه نداره و به جاش یه عالمه تصویر زیبا و شگفتانگیز داره. و دختر کوچولو میفهمه که تو دل این کتاب فقط یک داستان نیست، بلکه صدها داستانِ متفاوته. بذارین یه اعترافی بکنیم که خیلی برامون مهمه، وقتی خیلی پدر و مادرا از ما میپرسن کتابی برای سلام کردن دارن، کتابی برای غذا خوردن دارین یا کتابی برای دکتر رفتن داریم ما آروم تو دلمون میگیم دیر یا زود بچهها این چیزا رو یاد میگیرن به جاش بهشون خیالپردازی و رویا بافتن یاد بدید تا یه عمر بیمهشون کنید...
پیرگو و پارتیزان ژلیکو
از ترس چشمهایم را بستم، وقتی چشمهایم را باز کردم، چی میدیدم؟! خواب بودم یا بیدار؟ نه، خواب نمیدیدم. روبهرویم کوچولوی زیبایی با پاهای قشنگ، پوست زرد و خالمخالی ایستاده بود و به من زل زده بود. بینی کوچک نوکسیاهش را بالا کشید و سرش را با دلخوری چرخاند. چشمان درشت و خیس و ترسخوردهاش خیره شده به چشمهای من. بله، یک شوکای کوچک درست مثل همان عکسی که توی کتاب دیده بودم. مدتی طولانی چشمدرچشم ماندیم و دنیای دوروبرمان را از یاد برده بودیم.
تیستوی سبز انگشتی
موهای تیستو بور بود و نوکشان فرفری.چشمهای درشت
آبی داشت و لپهای قرمز شاداب. آدمبزرگها مخصوصاً آنها که سوراخهای دماغشان
بزرگ و سیاه بود، زیاد او را میبوسیدند و خیال میکردند تیستو هم از این که آنها
او را دوست دارند خوشحال است.
اما تیستو سر از کار آدمبزرگها در نمیآورد.
نمیفهمید چرا خدمتکارشان کارلوس همیشه باید به حرف پدرش گوش بدهد و سیخ بایستد و
تعظیم کند. نمیفهمید چرا مادر گردنبند مروارید دارد و بقیه ندارند. از مدرسه سر در
نمیآورد، تیستو مثل دیگران نبود. و تنها همدمش اسب چوبی کوچکش «ژیمناستیک» بود،
آنها همدیگر را خوب میفهمیدند. تا این که عمو سیبیلوی باغبان به خانهشان
آمد... تیستوی سبزانگشتی نوشتهی «موریس درویٔون» و ترجمهی «لیلی گلستان» یکی از
زیباترین قصههاییست که بیشتر پدر و مادرها از آن خاطرهی خوبی دارند. داستان
پسر کوچکی که با قدرت جادویی انگشتانش جلوی یک جنگ بزرگ را گرفت و پیام صلح را با
گلبارانهایش به همه جا گستراند.
جودی دمدمی ۱۰ – جودی و طلسم بدشانسی
از وقتی مامانبزرگ جودی یک سکهی لهولورده به او داده جودی توی همه چیز شانس میآورد، از بولینگ گرفته تا مسابقهی هجی کلمات.
بیبروبرگرد، او سوار بر اسب خوششانسی است تا اینکه اتفاقی میافتد و بدشانسی از راه میرسد. یک حیاط پر از شبدر سه پر و بچه گربهی فراری و …
جودی دمدمی ۱۴ – جودی کتاب خوان می شود
اولین مسابقهی کتابخوانی در راه است. گروه کرم کتابهای مدرسه ویرجینیا دیر دارند از صبح تا شب کتاب میخوانند. جودی دمدی و گروهش کتاب میخوانند و نکتههای مهم را حفظ میکنند. آنها سر میز شام، زیر پتو یا توی کلاس کاراته کتاب میخوانند؛ حتی سعی میکنند تندخوانی کنند.
آیا کرم کتابهای معمولی میتوانند با گروهی از آکادمی درخت هوش رقابت کنند؟
شایعهای بر سر زبانها افتاده که یک کلاس چهارمی توی گروه رقیب است! این همه هیجان نفس هر کرمکتابی را بند میآورد.
جودی دمدمی ۶ – کتاب دور دنیا در هشت روز و نصفی
ایمی نیمی دوست جدید جودی،او را در انجمن اسم- من- یک – شعر – است عضو می کند. جودی آنقدر با ایمی صمیمی میشود که نمیتواند از او دل بکند. اما لاکی و فرانک هم که حسودیشان شده با جودی قهر میکنند. آنها قرار بود با هم روی پروژهی «دور دنیا در هشت روز» کار کنند، اما حالا؟… داستان پیچ خورد، نه؟
جودی دمدمی ۶ – کتاب دور دنیا در هشت روز و نصفی
ایمی نیمی دوست جدید جودی،او را در انجمن اسم- من- یک – شعر – است عضو می کند. جودی آنقدر با ایمی صمیمی میشود که نمیتواند از او دل بکند. اما لاکی و فرانک هم که حسودیشان شده با جودی قهر میکنند. آنها قرار بود با هم روی پروژهی «دور دنیا در هشت روز» کار کنند، اما حالا؟… داستان پیچ خورد، نه؟
جودی دمدمی ۷ – جودی به کالج میرود
جودی دمدمی حوصله ندارد؛ حال و حوصلهی ریاضی را که هیچ رقم!به جای آقای تاد دوستداشتنی، معلم جدیدی آمده که به نظرش،هم ریاضی جودی افتضاح است و هم رفتارش!
جودی دمدمی ۸ – جودی کارآگاه میشود
جودی عاشق کتابهای کارآگاهی و حل معماهای پلیسی است. حالا هم آقای چیپس، سگ ادارهی پلیس گم شده و جودی شک ندارد که دست دزدهای بینالمللی در کار است.
جودی تصمیم میگیرد با دوستهایش یک گروه کارآگاهی تشکیل دهد و دست دزدها را رو کند. او برای این کار یک نقشهی معرکه کشیده…