شگفتی
آگوست اینجوری به دنیا آمده. با یک بیماری مادرزادی که تا حالا به خاطرش چندین دفعه عمل جراحی کرده. و خب او صورت خیلی زشتی دارد. میدانید مشکل اصلی او چیست؟ اینکه او یک پسربچهی عادی است با قیافهی غیرعادی!
او تا 13 سالگی مدرسه نرفته ولی از امسال قرار است به مدرسه برود. با او همراه شوید تا ببینید او چطور میتواند قلب بچههای مدرسه را به دست بیاورد و آنها را قانع کند تا دوستش داشته باشند.
رمان شگفتی از موفقترین رمانهای نوجوان است و در فهرستهای پرفروش دنیا میتوان اسمش را دید. این رمان جایزههای بسیار زیادی هم مال خودش کرده و در ایران نیز برگزیدهی شورای کتاب کودک شده است. روباه قرمز خواندن این کتاب را به همهی 10 سال به بالاها توصیه میکند.
مردان کوچک رویاهای دور و نزدیک: استیون هاوکینگ
مردان کوچک، رویاهای دور و دراز قصهی مردانی است که با خیالپردازیهایشان زندگی کردند. مردانی که رویاهایشان را دوست داشتند. آنها با دل دادن به رویاها و آرزوهایشان موفق شدند برای همیشه در تاریخ بمانند. استیون کوچولو با تبدیل شدن به درخشانترین دانشمند زمانه کشف شگفتانگیزی کرد: هرچند ممکن است زندگی دشوار به نظر برسد، اما همیشه کاری هست که میتوانید انجام دهید و در آن موفق شوید.
زمستان آلیسا
باران هرگز تکراری نیست و هر قطرهاش قطرهی تازهای است!
کمی تا قسمتی معمولی
هیچ اشکالی ندراد بگویی نمیخاوهم دربارهاش حرف بزنم!
قصه های دوستی ۱۱ – دکتر مهربان
امروز مطب دکتر شلوغ است. پای بچه کلاغ شکسته، آقای خرس سرما خورده، دم خانم گاو درد میکند، اما دکتر مهربان با دقت و حوصله به همهی مریضها کمک میکند تا حالشان بهتر شود. دکتر مهربان خیلی مهربان است. یک داستان آرام و راحت و گرم که به بچهها کمک میکند تا از دکتر رفتن نترسند.
لیزه لوته مریض شده!
لیزه لوته بیحال بود و رنگ و رویش هم پریده بود!
عچوووو! انگاری سرما خورده.
خانم مزرعهدار چندتا روش خانگی برای درمان سرماخوردگی بلد بود، اما لیزه لوته بهتر نشد که نشد.
آدمهای معمولی جهان را تغییر میدهند – این منم هلن کلر
«هلن کلر» وقتی خیلی کوچک بود، یک بیماریِ نادر گرفت و این بیماری او را نابینا و ناشنوا کرد. او ناگهان متوجه شده بود که دیگر نه میتواند ببیند و نه چیزی را بشنود و برای همین ارتباط برقرار کردن با دنیای بیرون و اطرافیان برایش تقریباً ناممکن شده بود. وقتی هلن شش ساله بود، با فردی آشنا شد که زندگیاش را برای همیشه عوض کرد؛ معلمش، «آن سالیوان». با کمکهای خانم سالیوان، هلن یاد گرفت که چطور با زبان اشاره صحبت کند و خط بریل را بخواند. او که حالا میتوانست خودش را به دیگران ثابت کند، در بزرگسالی به یک فعال اجتماعی تبدیل شد و مردم را به جنگ با ناتوانیها و دیگر مشکلات تشویق میکرد.
کلیدهای رویارویی با بیماری حساسیت
چگونه حساسیت ها را در کودکان تشخیص می دهید و درمان موثری را در قبال آنها صورت می دهید؟ این کتاب اطلاعاتی دربارهمنابعی که باعث ایجاد حساسیت میشوند مانند گرد و غبار، حیوانات خانگی، کپک، و .....در اختیار شما می گذارد.
چگونه به ورزش فکر کنیم
چگونه به ورزش فکر کنیم اثر دیمن یانگ، نگاهی به چگونگی تاثیر ورزش بر طرز فکر و احساس ما
غالبا به نظر می رسد که وجود ما به دو دسته تقسیم می شود: بدن و ذهن ، گوشت و روح ، حرکت و تفکر. در مطب یا محل کار ما "کارگران ذهن" هستیم ، با اجسام اضافی. در سالن بدنسازی کشش ، دویدن و بلند کردن داریم ، اما ذهن ما بیکار است. دیمون یانگ این ایده را به چالش می کشد ، و نشان می دهد چگونه تناسب اندام می تواند بدن و ذهن ما را با هم توسعه دهد. او با کمک فلسفه باستانی و مدرن لذت ها ، فضایل و ایده های بزرگ تناسب اندام را کشف می کند. با ورزش هوشمندانه ، ما به تکامل میرسیم: لذت بردن و تقویت کامل وجود ما.جنگی که بالاخره نجاتم داد
آدا و جیمی همچنان سعی میکنند با زندگی جدیدشان خود را وفق دهند. این برای جیمی راحت است، اما آدا سختتر با همهچیز ارتباط برقرار میکند. ولی یک دوست جدید به زندگیاش وارد میشود که ممکن است به همراه مادرش بتواند وضع را تغییر دهد.
قصه های سارا و اردکش ۷ – سارا و اردک به دکتر میروند
قصه های چارلی و لولا ۲۳ – خورشید خانم کلاه داشت
لولا سرما خورده است و اصرار دارد که چارلی کنارش بماند و با او بازی کند تا زمانی که حالش خوب بشود.
قصه های چارلی و لولا ۲۱ – من نمایش سیرک اجرا میکنم
چارلی و لولا و بقیه بچهها قرار است نمایش سیرک بازی کنند، اما چارلی در پارک موقع تمرین کردن زمین میخورد و دستش میشکند. و حالا باید با دست شکسته در نمایش بازی کند.
قصه های چارلی و لولا ۰۱ – سکسکهام بند نمیآید
یک روز ناگهان لولا سکسکهاش میگیرد و دیگر هرچقدر تلاش میکند بند نمیآید.
دکتر می دی سین
حال شاهزاده مالادی، پسر امپراتور، خوش نیست. او لاغر و رنگپریده شده. به نظر دکتر مدیسن او به هوای تازه احتیاج دارد اما گوش پسرک به این حرفها بدهکار نیست و به نظرش دکتر باید به او دارو دهد و حالش را بهتر کند.
باید ببینیم دکتر راهی برای معالجهی او پیدا میکند یا نه…
اما اگر از ما میشنوید گاهی برای رسیدن به حال خوب باید بلند شد و به دنبالش رفت. حال خوب چیزی نیست که با نسخهی هیچ دکتری به دست بیاید.
دادا
ترکیببی نظیر جرمانو زولو و آلبرتین رو جلد هر کتابی باشه، حتماً اون کتاب ارزش خوندن و دیدن رو داره.
این کتاب ماجرای اسب مسابقه ای، دادا، رو روایت می کنه. با تصویرها و متن طنز قشنگش.
دادا چندوقتیه که مثل قبل نیست و حالش نیاز به بررسی داره. کسی چه میدونه شایدم باید بازنشسته بشه!
به هر حال خوندن داستانش و از همه مهمتر یدن تصویرهای فوق العاده اش قطعا خالی از لطف نیست.
ما که خوندنش رو به بزرگ و کوچیک پیشنهاد می کنیم.