دست «خُفِ شعبدهباز» بدجوری مانده توی پوست گردو. خرگوشها دیگر دوست ندارند توی شعبدهبازیهایش شرکت کنند. بالاخره خُف شعبدهباز «آشیل» را پیدا میکند. پنگوئنی بامزه و زبر و زرنگ که حسابی هم باهوش و ریزهمیزه است.
پنگوئن که از توی کلاه شعبدهباز بیرون میپرد، مردم انگشتبهدهان میمانند و از خوشحالی بالا و پایین میپرند. مردم عاشق خُف و آشیل شدهاند. اما یک روز پنگوئن غیبش میزند. شعبدهباز سرنخها را دنبال میکند و میفهمد دوستش را دزیدهاند. او برای نجات دوست کوچکش نقشهی ماهرانهای میکشد.
داستانی پُر از خیال و ماجراهایی که به عقل جن هم نمیرسد، داستانی دربارهی یک دوستی بینظیر. مخصوص اجیمجیلاترجیهای هفتسال به بالا.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.