دالی بازی – من و مامان بزرگم
تتق توتوق گروم گوم کی بود به در زد آروم؟ بله، مامانبزرگ نینی به دیدنش آمده. شما هم میتوانید به دیدن نوهتان بروید و همراه با او این شعر بامزه را بخوانید و با صفحههای تاشو آن دالیبازی کنید.
یک داستان محشر
داستان ژورف در مورد پسری است که وقتی خیلی کوچولو بود پدربزرگش براش یه روانداز محشر درست کرد. رواندازی که با بزرگتر شدن ژوزف دیگه براش اندازه نبود، اما پدربزرگ ازش یک کت محشر درست کرد. کت تبدیل شد به جلیقه و جلیقه به کراوات، اما ژوزف هنوز اونو خیلی خیلی دوست داشت.
داستان این کتاب لطیف و مهربونه و خوندنش به بچهها و بزرگترها خیلی حال خوبی میده. بهخصوص که باعث میشه بچهها قدر وسایلشون رو بیشتر بدونن و بخوان که از اونا طولانیتر استفاده کنند.
در قسمت پایین تصویرهای کتاب، به صورت موازی با داستان ژوزف، داستان یه سری موش پیش میره که دیدنش خالی از لطف نیست و میشه با اون تصویرها هم کلی قصه سر هم کرد.
روباه قرمز خوندن این کتاب رو به همهی ۳ سال به بالاها پیشنهاد میده.
یک داستان محشر
داستان ژورف در مورد پسری است که وقتی خیلی کوچولو بود پدربزرگش براش یه روانداز محشر درست کرد. رواندازی که با بزرگتر شدن ژوزف دیگه براش اندازه نبود، اما پدربزرگ ازش یک کت محشر درست کرد. کت تبدیل شد به جلیقه و جلیقه به کراوات، اما ژوزف هنوز اونو خیلی خیلی دوست داشت.
داستان این کتاب لطیف و مهربونه و خوندنش به بچهها و بزرگترها خیلی حال خوبی میده. بهخصوص که باعث میشه بچهها قدر وسایلشون رو بیشتر بدونن و بخوان که از اونا طولانیتر استفاده کنند.
در قسمت پایین تصویرهای کتاب، به صورت موازی با داستان ژوزف، داستان یه سری موش پیش میره که دیدنش خالی از لطف نیست و میشه با اون تصویرها هم کلی قصه سر هم کرد.
روباه قرمز خوندن این کتاب رو به همهی ۳ سال به بالاها پیشنهاد میده.
محله ی شکر خانوم
مادربزرگ علی و افسانه فوت کرده است. شکر خانوم از بچهها میپرسد مادربزرگ چه چیزهایی را دوست داشته؟ بچهها درست نمیدانند، اما شکر خانوم میداند، پس گلدانها را پر از گل شمعدانی میکند و غذای مورد علاقهی مادربزرگ را میپزد و همسایهها را دعوت میکند تا با تعریف کردن خاطرهای از او، یادش را همچنان زنده نگه دارند. داستانهای محلهی شکر خانوم سرشارند از حس زندگی و انساندوستی.
عملیات ایگوانا ۱ – ارثیه ی پدربزرگ
ترمزدستی و چراغراهنما اسم دو تا وسیله توی ماشین نیستند، آنها دو تا دوست هستند که قرار است به کمک هم مأموریت بزرگی را انجام بدهند؛ گرفتن ارث و میراث بابابزرگ پولدار از یک بزمجه!
فکر کنم اینجا دیگر ته خط است (این جمله مال یک فیلم است، ولی درمورد من واقعیت دارد). این زیرزمینِ زشت، با کلی وسایل زشت و کتابهای زشت و درودیوار زشت، حق من نبود. منی که اینهمه بیگناهم! اما از یک چیز مطمئنم؛ بزمجهی بابابزرگ هم دقیقًا یک جایی توی همین خانه است، بزمجهی بیمصرفی که معلوم شد اصلاً بزمجه نیست و من بهخاطرش دارم جانم را از دست میدهم. ای کسی که بعد از من این نوشتهها را میخوانی! ماجرای واردشدنم را به این شهر و بعد به این خانه، از اول تا این لحظه (که احتمالاً لحظات آخر است)، در قسمتهای سفید کتابهایی که اینجاست برایت مینویسم تا بدانی که زندانیشدن و مردن حق من نبود. هرچند، وقتی مرده باشم دانستن و ندانستن تو هیچ کمکی به من نمیکند.
حداقل اگر آن بزمجهنما را دیدی، اول نجاتش بده بعد هم گموگورش کن!
دالی بازی – من و بابابزرگم
تا حالا خیلی خیلی براتون گفتیم از اینکه بچههای زیر ۳سال چقدر عاشق کتابای دالی بازی میشن. اینو بدونید که یه وظیفهی کتابای مقوایی اینه که با جذابیتهاشون بچهها رو به کتاب علاقهمند کنن و مجموعهی دالی بازی واقعاً خوب از پس این وظیفه براومده!
پس اگر بچهی زیر ۳ سال دارین هرگز از مجموعهی دالی بازی غافل نشین.
سرمگس ۴ – مامانبزرگی که سرمگس را قورتش داد!
ویززز به دیدن مادربزرگش میرود.
اما مادربزرگ اشتباهی سَرمگس را قورت میدهد.
فکر میکنی مامانبزرگ چهجوری سَرمگس را از توی شکمش بیرون میآورد؟
دنیای دوستداشتنی من – کتاب پدربزرگها
همهی پدربزرگها دوست دارند برای شما قصه بگویند. این کتاب را ورق بزنید و دربارهی پدربزرگها بخوانید!
دنیای دوستداشتنی من – کتاب مادربزرگها
همهی مادربزرگها دوست دارند شما را یک عالمه ببوسند! این کتاب را ورق بزنید و دربارهی مادربزرگها بخوانید!
سال نو با نیکولا کوچولو
نیکولا کوچولو مجموعهای بود
که تو نوجوونی یک عالمه روز خوب برای من رقم زد. چقدر بلند بلند خندیدم با این
مجموعه و چقدر از خوندنش لذت بردم.
این مجموعه طنز با تصویرسازیعای جذابش یکی از بهترین کتابهاییه
که بچههای 7 سال به بالا میتونن
بخونن و از خوندنش لذت ببرن.
این کتابها رو
میشه دوباره و چندباره خوند و خندید.
اگه هنوز نیکولا کوچولوها رو نخوندین ما بهتون پیشنهاد میکنیم که همین حالا سفارششون بدین و با جناب نیکولا
کوچولو، خانوادهاش و دوستهای بامزهاش توی مدرسه آشنا بشید و داستانهاشون رو دنبال کنید.
حتی میتونم
بهتون بگم که این یکی از کارهاییه که قبل از مرگ باید حتما انجام بدید! در این حد
لازم!
دردسر های نیکولا کوچولو
نیکولا کوچولو مجموعهای بود
که تو نوجوونی یک عالمه روز خوب برای من رقم زد. چقدر بلند بلند خندیدم با این
مجموعه و چقدر از خوندنش لذت بردم.
این مجموعه طنز با تصویرسازیعای جذابش یکی از بهترین کتابهاییه
که بچههای 7 سال به بالا میتونن
بخونن و از خوندنش لذت ببرن.
این کتابها رو
میشه دوباره و چندباره خوند و خندید.
اگه هنوز نیکولا کوچولوها رو نخوندین ما بهتون پیشنهاد میکنیم که همین حالا سفارششون بدین و با جناب نیکولا
کوچولو، خانوادهاش و دوستهای بامزهاش توی مدرسه آشنا بشید و داستانهاشون رو دنبال کنید.
حتی میتونم
بهتون بگم که این یکی از کارهاییه که قبل از مرگ باید حتما انجام بدید! در این حد
لازم!
رمان های کودک رولد دال ۵ – داروی شگفت انگیز جورج
چرا باید رولد دال بخوانیم؟
دنیایی که رولد دال توی داستانهایش ساخته شگفتانگیز و
جادویی است و این بزرگترین ویژگی داستانهای اوست. بچههایی که
رولد دال میخوانند تشویق میشوند به شجاعت، خودباوری و ماجراجویی.
خواندن کتابهای رولد دال بسیار هیجانانگیز و شادیآور است.
اگر دوست دارید بچههایی داشته
باشید که این دنیا را خیلی جدی نگیرند، خیالپرداز و خلاق باشند و به نیروی شگفت خودباوری اعتقاد داشته باشند حتما
و حتما برایشان کتابهای رولد دال
را بخرید.
رمانهای کودک رولد دال مناسب 5 سال به بالاست.
رمان های نوجوان رولد دال ۲ – چارلی و آسانسور بزرگ شیشه ای
چرا باید رولد دال بخوانیم؟
دنیایی که رولد
دال توی داستانهایش ساخته شگفتانگیز و جادویی است و این بزرگترین
ویژگی داستانهای اوست. بچههایی که رولد دال میخوانند تشویق
میشوند به شجاعت، خودباوری و ماجراجویی.
خواندن کتابهای رولد دال
بسیار هیجانانگیز و شادیآور است. اگر دوست دارید بچههایی داشته
باشید که این دنیا را خیلی جدی نگیرند، خیالپرداز و خلاق
باشند و به نیروی شگفت خودباوری اعتقاد داشته باشند حتما و حتما برایشان کتابهای رولد دال
را بخرید.
رمانهای کودک رولد
دال مناسب 5 سال به بالاستو رمان های نوجوانش مناسب 10 سال به بالا.
پنی قشقرق ۲ – یک فاجعه ی تمام عیار
راستش را بخواهید اسمِ من واقعاً «پنیقشقرق» نیست. «پنلوپه جونز» است! لقبِ «قشقرق» را بابایم بهشوخی گذاشته روی من. اما من اصلاً هم قشقرق نیستم. آخر میدانید! فکر میکنم فاجعهی «رونی» (موشِ کلاسمان را میگویم) هیچوقت آنقدر فاجعه نمیشد اگر پای «کاسمو» و آن هزارتوی هیجانانگیزش نمیآمد وسط. این که پای مامانبزرگ اتفاقی گیر کرد توی تلهی اختراعی ضدّسرقتم و پایش تقی شکست هم، اصلاً اصلاً تقصیر من نبود. تازه من فقط بری را برای این بردم بیمارستان که با نیروی شگفتانگیز حیوانات خانگی حالِ مامانبزرگ را بهتر کنم. از کجا میدانستم این فاجعهی تمامعیار راه میافتد؟
هرمان
هرمان ۱۱ ساله یک پسر معمولی است. با بقیهی پسرها تفاوت زیادی ندارد، تا اینکه یک روز وقتی از خواب بیدار میشود میفهمد که موهایش دارد میریزد؛ یعنی همهی موهایش. هرمان که پسر حساس، زیرک و بامزهای است، پس از مدتی میفهمد که در مدرسه همه دلشان برای او میسوزد و همین قضیه به شدت آزارش میدهد. او با پدربزرگش که سالهاست روی تخت افتاده است رابطه بسیار خوبی دارد و حرفهای جدی و جالبی بینشان رد و بدل میشود؛ اما با مرگ پدربزرگ، هرمان تازه متوجه میشود که چیزهایی مهمتر از ریزش مو هم وجود دارد و برخی از چیزهایی که از دست میرود، دیگر برنمیگردد...
واقعاً، جدی جدی!
داستان کتاب «واقعاً، جدی جدی» در مورد بابابزرگی است که همیشه برای نوهاش شارلی، قصههای شاد و بامزه میگفت و سرگرمش میکرد. اما حالا یک مرض وحشتناک آمده سراغش و هیچکدام از ق صههایش را یادش نمیآید. دیگر حتی لبخند هم نمیزند. شارلی فکر میکند حالا نوبت اوست که حتی برای یک لحظه هم شده، بابابزرگش را شاد کند و لبخند روی لبهایش بیاورد. یعنی میتواند؟...