من و داداشم – تو مریضی، من دکتر
اسم من “گودون” است.
من یک برادر کوچک دارم: گاستون.
یک روز روپوش نقاشیام را پوشیدم، دستکشهای آشپزخانه مامان را دستم کردم،
گوشی ضبط صوت اتاق پذیرایی را توی گوشم گذاشتم و یک کلاه دکتری هم درست کردم و روی سرم گذاشتم.
گاستون با تعجب پرسید: “تو مریضی؟”
او هیچی نمیفهمد. نمیفهمد که دکتر گودون رو به روی او ایستاده!
زویی و عینک ایده ساز ۶ – مهمان غول آسا
اگر یک حیوان جادویی از تو کمک بخواهد، چه کار میکنی؟
زلزله خانهی زوئی را تکان میدهد! شاید هم زلزلهای از نوع اسب تکشاخ باشد! دوست جدید خیلی بزرگی از راه رسیده که از درد رنج میبرد و این درد، روز به روز بدتر میشود. زوئی باید هر چه سریعتر، با کمک مامان و ساسافراس، راهی برای مداوای او پیدا کند!
رویای دویدن
هیچ چیز انگار قرار نیست دیگر درست بشود. جسیکا فکر می کند زندگی اش به آخر رسیده و دیگر هیچ امیدی به ادامه دادن ندارد.
اسکلیگ
این کتاب داستان مایکل است و آشناییاش با کسی که فکر میکند یک بیخانمان مرموز و مریض است، در گاراژ خانهی جدیدشان.
اما آشنایی با اسکلیگ به همین سادگیها نیست و نه تنها زندگی او بلکه زندگی خانوادهاش را هم تغییر میدهد.
مایکل در خانهی جدید با مینا هم آشنا می شود که شخصیت ویژه و فوقالعادهای دارد.
از ما میشنوید این کتاب حتی برای خود شما هم خوب است.
کتاب جایزههای بسیاری مثل نیوبری، کارنگی و جایزهی هانس کریستین اندرسن وبرده و اینجا هم برندهی جایزهی ویژهی شورای کتاب کودک شده.
آتش خوارها
ساحل کیلی. اینجا گوشهای کوچک از جهان است. برای دنیای بزرگ هیچ نیست. یک جای پرت، ساحلی زغالسنگی کنار دریای زغالسنگی. میدانم اهمیت نداریم. شاید هیچچیز اهمیت ندارد. هر اتفاقی بیفتد ستارهها همچنان میدرخشند و خورشید میدرخشد و دنیا در آن فضای تاریک و تهی همچنان میدرخشد. اینجا من زندگی میکنم و آدمها و چیزهایی که دوستشان دارم. اگر قرار است کسی برود، من را ببر. من در ساحل کیلی کنار اقیانوس دریایی زندگی میکنم. اسم من بابی برنز است.