اندوه گاه سرزده به دیدارت میآید.
ما اگر او را بپذیری، درمییابی که این مهمان ناخوانده آنچنان که به نظر میآید، بیگانه نیست…
بزرگترین نعمتی که این روزا بچهها دارن همین آگاهی پدر مادراست که براشون کتابهایی دربارهی شناخت احساساتشون میخونن.
احساست مثل کلافهای کاموای در هم پیچیده میمونه. مهم اینه که دونه دونه این کلافها رو از هم جدا کنید سرشو نشونشون بدید و بگید ببین این غمه، ببین این یکی شادیه و…
بعد بهشون میگین وقتی غم سراغش اومد چی کارا میتونه بکنه یا وقتی مثلاً خشم به سراغش اومد.
این کتابی که میبینید به قشنگترین شکل ممکن برای کوچولوها میگه که اگه اندوه به سراغشون اومد چی کار کنن. و خب اولین کار پذیرفتنشه.
ناشر | |
---|---|
نویسنده | |
تصویرگر | |
مترجم | |
گروه/رده سنی | |
نوع کتاب | |
موضوع |
106,000 تومان
9 در انبار
آیا دلت میخواهد در کتاب جانوران ته آب شنا کنی و با جانوران ریز و درشت آشنا شوی؟ حالا دوست داری توی حوض شنا کنی یا توی اقیانوس؟ از هشتپا بیشتر خوشت میآید یا عروس دریایی؟
عروس دریایی شده قصهگو، اسب ماهی داره گوش میده به او
حالا کتاب را باز کن. سرت را تو دایرهی وسطش ببر و صفحهها را یکی یکی ورق بزن. میتوانی خودت را توی آیینه هم ببینی. خیلی بامزه شدهای. مگر نه؟
پس شکلک در بیار. شعر بخوان. بخند و بازی کن.
خرگوش کوچولو همه جا را دنبال مادرش میگردد، اما هیچکس نمیتواند به او کمک کند. آیا او میتواند مادرش را پیدا کند؟ این داستان ساده و جذاب با استفاده از شخصیتهای دوستداشتنی و تصاویر زیبا نخستین کلمات را به کودکان شما میآموزد.
یک روز گرم تابستان بود. نارنجی و دوستش گوش سیاه، کنار جویبار بازی می کردند. گوش سیاه گفت: «بیا جلوی آب سد بسازیم.» نارنجی گفت: «من که بلد نیستم.» گوش سیاه گفت: «ولی من بلدم.» نارنجی گفت: «باشه تو سد بساز، من قایق می سازم.» این گفت و گو می توانست شروع یک ماجرای شاد و بانشاط باشد. اما این طور نشد، نارنجی و گوش سیاه با هم دعوایشان شد. آن ها قهر کردند و ...می پرسید چرا؟ خودتان داستان را بخوانید تا بدانید آن ها چرا با هم قهر کردند و دست آخر کارشان به کجا کشید.
صرف نظر از مهارتهای عملی که برای گذران امور لازماند، کودکان باید مهارت های اجتماعی و عاطفیشان را نیز گسترش دهند تا به بزرگسالانی متعادل تبدیل شوند. این مهارتها محور بحث این کتاب هستند.
آنتون شعبدهبازی میکند! از اون کتابهای بامزهایه که میتونید کلی باهاش بخندید. آنتون فکر میکنه شعبدهبازی بلده، و میتونه همه چیز رو غیب کنه! اینکه میتونه یا نه؟ و اینکه اگر کسی رو غیب کنه میتونه دوباره برش گردونه یا نه؟ چیزیه که باید با خودن کتاب خودتون ازش سر دربیارید.
روباه قرمز خوندن این کتاب جذاب رو به همهی ۳ سال به بالاهای عزیزِ دلش به شدت پیشنهاد میده. امیدواریم که بخونیدش و بلند بلند بخندید.
درست وقتی از توالت فرنگی انتظار ندارید ...
۵ فرزند خانوادهی وندربیکر در یک کار خیلی خوبند. آن هم نقشه کشیدن است. برای همین وقتی صاحبخانهی بدجنسشان نزدیک کریسمس تصمیم میگیرد قراردادش را با آنها تمدید نکند یا وقتی برای همسایهی دوستداشتنی طبقهی بالا فاجعهای رخ میدهد کلی کار از دستشان برمیآید. حالا گیریم که هر نقشهای که با خوشنیتی میکشند خندهدار و افتضاح از آب درآید.
آنها یک تیم فوتبال دبستانی هستند. البته تا قبل از اینکه کسی بخواهد تیمشان را منحل کند همیشه تهِ تهِ جدول بودند. اما حالا با هم پیمان بستهاند که تا عمر دارند با هم بازی کنند و هیچچیز از هم جدایشان نکند. این تازه اول راه است. کلی ماجرا در انتظار این تیم همدل و همراه است که اگر نخوانید از دستتان رفته.
نجات جان سگی که در گرما توی ماشین گیر افتاده و نجات یک بچه ی نوپا از غرق شدن در آب، از فعالیت های سه کارآگاه مخفی ماهر است؛ جولیان، هیویی و گلوریا. اما آن چه واقعا می خواهند پیدا کردن دزد واقعی بانک است و به دست آوردن جایزه ی دویست و پنجاه هزار دلاری! و درست وقتی به نظر می رسد دارند به هدف شان می رسند، سروکله ی رئیس پلیس پیدا می شود و کارآگاه های حرفه ای متوجه می شوند توی دردسر افتاده اند.
این کتاب دربارهی نحوهی ارتباط با فرزندانمان است: این که چیزی مانع ارتباط خوب میشود و چه چیزی میتوان آن را بهتر کند؟ این که خود ما چگونه پرورش یافتهایم و این چگونگی بر چطور بر فرزندپروری ما و اشتباهاتی که مرتکب میشویم تاثیر میگذارد. به ویژه اشتباهاتی که هرگز نمیخواستهایم انجام دهیم و این که در این باره باید چه کار کنیم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.