قصه های خرس کوچولو و خرس بزرگ ۴ – بیا برویم خانه، خرس کوچولو
ماجراهای دو تا خرس، که یکیشان بزرگ است و یکیشان کوچک، خیلی شبیه ماجراهایی است که بین بچهها و مادر و پدرهایشان اتفاف میافتد. انگار خرس بزرگ همیشه میداند چه کار کند تا خرس کوچک راحتتر باشد. اگر لازم باشد توی سرما بغلش میکند و یا توی تاریکی برایش فانوس روشن میکند تا نترسد. هر چه که هست ماجراهای این دو تا خرس خیلی خیلی شیرین و دوست داشتنی است. نویسندهی این کتابها هم مارتین وادل عزیز است که روباه قرمز خیلی خیلی دوستش دارد.
کتاب مقوایی/آب و هوا با المر
هوو! هوو! المر با باد پرواز میکند.
المر عاشق این است که در ابرها بگردد و شکلهای جور واجور پیدا کند. او میتواند یک خرس و یک خرگوش ببیند. شما چه شکلهایی میبینید؟
«آب و هوا با المر» یکی از کتابهای مجموعه «المر» است که موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان با رعایت کپی رایت، منتشر کرده است.
در هر هوایی، چه آفتابی، چه بارانی،المر شاد و سرخوش است!
کتاب مقوایی/آب و هوا با المر
هوو! هوو! المر با باد پرواز میکند.
المر عاشق این است که در ابرها بگردد و شکلهای جور واجور پیدا کند. او میتواند یک خرس و یک خرگوش ببیند. شما چه شکلهایی میبینید؟
«آب و هوا با المر» یکی از کتابهای مجموعه «المر» است که موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان با رعایت کپی رایت، منتشر کرده است.
در هر هوایی، چه آفتابی، چه بارانی،المر شاد و سرخوش است!
چتر
در یک روز طوفانی سگ کوچکی در باغ چتری پیدا میکند. به طرفش میرود و آن را برمیدارد، اما ناگهان باد شدیدی میوزد و سگ را با خود بالا میبرد. این شروع یک سفر رویایی به دور دنیا است.
قصه های دوستی ۸ – نیکی و روز بارانی
باران میبارد و نیکی و خواهرها و برادرهایش توی خانه گیر افتادهاند. حوصلهی همه سررفته. پس کی این باران تمام میشود؟ نیکی فکر خوبی دارد؛ برویم سفر! سفر به کویر، به کوهستان، جنگل یا حتی به فضا. صبر کن نیکی! ببین باران بند آمد! حالا میتوانیم حسابی ماجراجویی کنیم.
بازی با علم – خیس می شوم
می دانی سریع ترین راه برای خنک شدن در یک روز گرم تابستانی چیست؟ خیس شدن! می دانی آسان ترین راه برای تمیز شدن چیست؟ خیس شدن!
بازی با علم – در برابر باد می ایستم
تا حالا دربرابر باد شدیدی ایستاده ای؟ موهایت از کنار صورتت عقب می رود. شاید هم باد کلاهت را ببرد. اگر باد خیلی شدید باشد، شاید حتی نتوانی صاف راه بروی.
پری جادویی دانشمند – نمایشگاه شهر پریان
برکهی جنگل پریان ناپدید شده! یعنی کجا رفته؟ نکند پرواز کرده و از جنگل پریان رفته!
بهنظر ستاره، پری جادویی دانشمند، این یک معمای علمی است و باید آن را به روش علمی حل کند!
دفترچه خاطرات جغد ۸ – اوا و اسبچه ی گم شده
در درختستان طوفانِ بزرگی در راه است! اِوا میخواهد به همه کمک کند تا جایشان امن باشد. او میخواهد ثابت کند برای قَسمِ جُغدی آماده است. برای همین به اَسبچهی گمشدهای کمک میکند تا به خانه برسد. اما آنقدر باد و باران زیاد است که آنها در طوفان گیر میافتند! آیا اِوا هنوز هم میتواند اَسبچه را نجات دهد؟
خانم مینگو و درد سرهای هوای بد
مجموعهی خانم مینگو به درد بچههایی میخوره که دوست دارن لابهلای داستان کمی هم سر از کار حیوونات در بیارن و اطلاعاتی دربارهی اونها بگیرن. تو کلاس درس خانم مینگو اتفاقای مختلفی میافته و لابهلای این اتفاقات کتاب اطلاعاتی واقعی دربارهی حیوونات بهمون میده. برای همین خوندن این داستانها خیلی خیلی جذابه.
این مجموعه سه کتاب داره:
خانم مینگو و اولین روز مدرسه
خانم مینگو و آمادگی در برابر آتشسوزی
خانم مینگو و دردسرهای هوای بد
قصه های چارلی و لولا ۱۳- آدمبرفیهای خجالتی
لولا عاشق برف است. اما وقتی با این مسئله مواجه میشود که اگر همیشه برف ببارد به خیلی از کارهای موردعلاقهاش نمیرسد، ممکن است نظرش تغییر کند.
مومی ترولها ۵ ؛ تابستان پردردسر
با مومیترولها آشنا شوید! جانورهای گِرد و کوچکِ افسانهای و بامزه که مثل اسب آبی پوزهی کشیده دارند. اما اسب آبی نیستند! مومیترولها روزگاران گذشته توی خانهی آدمها و کنار پریانِ خانگی، پشت بخاری زندگی میکردند. اما الان زندگیشان عوض شده. ماجراهای جالب و هیجانانگیزشان را بخوانید.
زویی و عینک ایده ساز ۴ – پرپیشی ها در یخبندان
زنگ در پشتی به صدا درآمده و دل توی دل زویی و ساسافراس نیست که با یک حیوان جادویی جدید آشنا شوند. زویی خم میشود و هرچه نگاه میکند، جز کپه های سفید برف چیزی نمیبیند. اما دقیقتر که نگاه میکند، نقطه های صورتی کوچکی روی برف میبیند که با هر سیخونک تکان میخورد و خِرخِر میکند! آنها شبیه گربه های کوچک ششپایی هستند با بالهای پروانه ای سفید که خالخال صورتی دارند! اما چه اتفاقی ممکن است برای این پَرپیشیهای کوچولو افتاده باشد که به کمک زویی و ساسافراس نیاز پیدا کرده اند؟ نکند توی سرما گرفتار شده اند و خودشان و بچه هاشان چیزی برای خوردن پیدا نکرده اند؟ اگر تخمهایشان زیر برف مانده باشد چی؟ انگار راستی راستی زویی باید دست بجنباند وگرنه ممکن است اتفاق بدی بیفتد!
زویی و عینک ایده ساز ۳ – اسب های دریایی
دل توی دل زویی نیست که دوباره زنگ در پشتی به صدا دربیاید و او یک موجود جادویی دیگر ببیند. اما انگار خبری از آنها نیست. او هم سعی میکند خودش را یکجوری سرگرم کند تا حوصله اش سر نرود. برای همین تصمیم میگیرد با ساسافراس و وسیله ای که خودش برای دیدن موجودات دریایی کوچولو درست کرده کنار نهر برود. اما وقتی به آنجا میرسد، خیلی متعجب و ناراحت میشود. هیچ خبری از موجودات کوچولوی کف دریا نیست! یعنی چه اتفاق بدی برایشان افتاده؟ نکند آب نهرشان آلوده شده؟! انگار زویی دوباره باید با کمک مامان آزمایشهای علمیاش را از سر بگیرد.
زویی و عینک ایده ساز ۲ – هیولای کپکی
زویی و ساسافراس بی صبرانه منتظرند تا زنگ جادویی به صدا دربیاید و آنها دومین حیوان جادویی را از نزدیک ببینند. ناگهان هیولای بامزهای به نام گورپ، با مشکلی خجالت آور پیدایش میشود. با اینکه گورپ هر روز خودش را با آب رودخانه تمیز میشوید، اما صبح روز بعد تمام موهایش پر از کپک میشوند. جشن سالانه ی هیولاها در راه است و گورپ خیلی ناراحت است که با این کپکها نمیتواند توی مراسم شرکت کند. زویی عینک ایده سازش را روی سرش میگذارد و به گورپ قول میدهد که این مشکل را به کمک هم حل کنند.