لیزه لوته مریض شده!
لیزه لوته بیحال بود و رنگ و رویش هم پریده بود!
عچوووو! انگاری سرما خورده.
خانم مزرعهدار چندتا روش خانگی برای درمان سرماخوردگی بلد بود، اما لیزه لوته بهتر نشد که نشد.
لیزه لوته حموم نمیره!
لیزه لوته شده بود شوالیهی شجاع!
او از قلعهاش در برابر مرغها و خروسها دفاع میکرد.
خانم مزرعهدار داد زد: «بازی دیگر بس است! وقت حمام کردن است!»
همهی حیوانات مزرعه حمام کردند و تروتمیز و دستهگل شدند.
لیزه لوته حوصله نداره!
آخجان، بادبادک بازی!
لیزه لوته میخواست بادبادک جدیدش را هوا کند، که یکهو شُرشُر باران بارید. لیزه لوته مجبور شد توی خانه بماند .حالا باید چه کار کند تا حوصلهاش سر نرود؟
لیزه لوته ناقلا شده!
لیزه لوته خیلی ناقلا شده بود!
او یک جایی قایم میشد و منتظر میماند تا سروکلهی آقای پستچی پیدا شود. بعد هم از مخفیگاهش بیرون میپرید و ماغ بلندی میکشید و چهارنعل میدوید تا او را از مزرعه فراری بدهد. اوه! همهی بستههای پستی هم خردوخاکشیر میشد.