آدمهای معمولی جهان را تغییر میدهند – این منم والت دیزنی
والت دیزنی، یکی از چهرههای معروف صنعت انیمیشن در جهان است. او از همان دوران کودکی همیشه تلاش می کرد تا سرزمین رؤیاهایش را بسازد. والت دیزنی، خالق میکیماوس است و البته سفیدبرفی و هفت کوتوله،پینوکیو، دامبو، بامبو، سیندرلا و پیتر پن و انیمیشنهای بلند دیگر را هم او ساخته است. دیزنی اولینبار موسیقی را به دنیای انیمیشن بُرد. او سرزمین دیزنی را ساخت تا کودکان و آدمبزر گها رؤیاهایشان را در دنیای واقعی هم تجربه کنند. تا وقتی قوهی تخیل و خیال پردازی در دنیا وجود دارد، هیچوقت سرزمین دیزنی تکمیل نمیشود.
بچه محل نقاش ها ۷ – زمانی که هم بازی پولاک بودم
“I can control the flow of paint; there is no accident”
قضیه پیچیده شد؟ باید کمی روی زبان انگلیسی خود
بچه محل نقاش ها ۶ – دالی
چه حالی پیدا میکنی اگر داییات یک فلشمموری به تو بدهد و بعد از بازکردن آن او را در فیلمی قدیمی کنار سالوادور دالی ببینی که در حال بازی با سبیلهای درازش رو به دوربین میگوید: «تنها تفاوت من با یک دیوانه این است که من دیوانه نیستم!»
بچه محل نقاشها ۴ – پیکاسو
آیا اصلاً همچینچیزی امکان دارد؟ اینکه داییِ آدم با نقاش معروفی مثل پیکاسو، همسنگر بوده باشد. اما «داییسامان» در یادداشتهایش نوشته که چطور کنارِ پیکاسو با دشمن جنگیده! «مانی» و باقی بچههای فامیل باز هم رفتهاند سراغ روزنامههای قدیمی و یاداشتهای روزانهی داییسامان. در ادامهی خاطرات دایی اینطور میخوانند: داییسامان همراه «پیکاسو»، «همینگوی» و چند نفر دیگر به سفری ماجراجویانه میروند و میزنند به دلِ حادثه و جنگ. تا اینکه یک اتفاق ناگوار حال همه را میگیرد. ولی پیکاسو میتواند از دلِ هر ماجرایی یک شاهکار خلق کند.
بچه محل نقاش ها ۳ – ونگوگ
اینبار بچهها با اجازهی خودِ مادربزرگ، نامههای قدیمیای را که داداشسامان در جوانی برای او نوشته، برایش بازخوانی میکنند. بچهها با خواندن این نامهها، با داییسامان همراه میشوند تا ببینند در زندگی وینسنت ونگوگ چه خبر بوده. بهنظر شما تابلوی «سیبزمینیخورها»ی ونگوگ چه طعم و مزهای دارد؟ آیا شایعاتی که دربارهی زندگی خصوصی ونگوگ ساختهاند، حقیقت دارد؟
بچه محل نقاش ها ۱/ داوینچی
بین دایی و داوینچی اقلاً چهارصد سال فاصلهی زمانی است! اما طبق ادعای داییسامان، او و داوینچی با همدیگر کلی ماجرا داشتهاند. آیا داییسامان راستیراستی داوینچی را از نزدیک دیده و در خانهی او زندگی کرده؟ بچهها اولش مطمئن نیستند، تا اینکه با یک سرنخ به رازِ داوینچی و داییسامان و سرنوشت «ژوکوند» پی میبرند.
افلاطون های جوان – لایب نیتس یا بهترین جهان ممکن
گوتفرید ویلهلم لایبنیتس در کودکی بهتنهایی نهفقط خواندن زبان مادریاش بلکه زبان لاتین و یونانی را نیز آموخت. وقتی دیپلمات، شاید هم کمی جاسوس شد پایش به همهجا باز شد، از واتیکان گرفته تا دربار تزار روسیه. او هم فیلسوف بود هم ریاضیدان. او همچنان به مسئلهی شر فکر میکرد
افلاطون های جوان – تئاتر کوچک هانا آرنت
هانا آرنت میخواهد آخرین کتابش را بنویسد؛ اما انگار چیزی را فراموش کرده. همینطور که فکر میکند، دوستی از گذشته سراغش میآید. مهمانِ تازهوارد کسی نیست جز خودش در سن نُهسالگی! او و هانای جوان به تئاتر کوچکی میروند و نمایش ترسناکی را تماشا میکنند: گرگ بدجنس و عروسکهای خیمهشببازی اهالی شهر را به وحشت انداختهاند. اما در سیاهترین روزها، حتی وقتی به نظر میرسد که تاریکی همهجا را فراگرفته، همیشه راه نجاتی وجود دارد. آیا دربارهی «تئاترِ» دنیای واقعی هم همینطور است؟ آیا مردم میتوانند با کمک هم تغییر ایجاد کنند؟
افلاطونهای جوان – روشنگریهای آلبرت انیشتین
قرار است آلبرت اینشتینِ جوان همراهِ خواهرش مایا، مراسم جشن را چراغانی کنند. نیلس بور پرتابکنندهی کوتولهها به آنها کمک میکند. اما نتیجهی کارشان فاجعهبار است و صاحب مهمانخانه از دستشان عصبانی میشود. بهاینترتیب یک تعقیبوگریز طولانی آغاز میشود و آنها سوار چرخوفلک میشوند. آلبرت هنگام فرار به قوانین جهان هستی فکر میکند. آیا میتوانیم سریعتر از نور حرکت کنیم؟ آیا جرم و انرژی دو جنبه از یک واقعیت مشابه هستند؟ سفر در زمان ممکن است؟ شانس یعنی چه؟ و پرسشهای علمی و هیجانانگیز دیگر دربارهی نسبیت و کوانتومها.
بچه محل نقاش ها ۲ – زمانی که همسایه ی میکل آنژ بودم
چه حالی پیدا میکنی اگر توی یکی از دفترچههای مرموز داییات این نوشته را پیدا کنی؟
«میکلآنژ همیشه به من میگفت آسانترین راهِ رسیدن به آینده، فکر نکردن به آن است.»
فرندز
مردان کوچک رویاهای دور و نزدیک: محمدعلی کلی
مردان کوچک، رویاهای دور و دراز قصهی مردانی است که با خیالپردازیهایشان زندگی کردند. مردانی که رویاهایشان را دوست داشتند. آنها با دل دادن به رویاها و آرزوهایشان موفق شدند برای همیشه در تاریخ بمانند. از محمدعلی کلی بهعنوان بزرگترین مشتزن کل تاریخ یاد میشود و قهرمانی که این کلمات را زندگی کرد: «روزها را نشمارید، روزها را با هم بسازیم.»
آدمهای معمولی دنیا را تغییر میدهند – من آملیا ارهارت هستم!
من آملیا ارهارت هستم و هیچ مرزی نمیشناسم.
آدمهای معمولی جهان را تغییر میدهند – این منم نیل آرمسترانگ
«نیل آرمسترانگ» اولین انسانی است که روی کرهی ماه راه رفت اما قبل از اینکه آن قدمهای معروف را بردارد، فقط پسر بچهای عاشقِ هواپیماها بود. او پرواز کردن را یاد گرفت و وقتی رقابت بر سر رفتن به فضا شروع شد، به خلبان تازهای تبدیل شد: یک فضانورد و دیگر میتوانست تمام راه رسیدن به خارج از جوِ زمین را پرواز کند. نیل و گروهش با شجاعت و صبوری سالها تلاش کردند و بعد از قدمهای کوچک بسیار، بالأخره یک گام بزرگ را باهم برداشتند؛ آنها سفینهی ماه نشینشان را روی ماه فرود آوردند.
آدمهای معمولی دنیا را تغییر میدهند – من جین گودال هستم!
من جین گودال هستم و فکر میکنم همهی ما شباهتهای زیادی به یکدیگر داریم.
آدمهای معمولی دنیا را تغییر میدهند – من ساکاگاوا هستم!
من ساکاگاوا هستم؛ و مسیرم را خودم پیدا میکنم.