اولین روز مدرسه
تواناییهای ما با یکدیگر فرق دارد. هرکدام از ما یک عالمه چیزهای مختلف بلدیم و با آنها به همدیگر کمک میکنیم.
در این داستان موش کوچولو در روز اول مدرسه به همراه دوستانش سنجاب و خرگوش و چکاوک تلاش میکنند با استفاده از تواناییهایشان از تونلی که در مدرسه در آن گیر افتادهاند بیرون بیایند.
نخستین هیجان های من/گورخر کوچولوی حسود
مجموعه کتابهای مقوایی «نخستین هیجانهای من» شش داستان بامزه و جالب است که کودکان را با احساساتشان آشنا میکند. کتابهای این مجموعه با نامهای
سوسمار کوچولوی خوشحال
آهو کوچولوی ترسو
شیر کوچولوی عصبانی
کرگدن کوچولو خودخواه
پلنگ کوچولوی شیطون
گورخر کوچولوی حسود
کودکان را با شش احساس مختلف آشنا میکند.
این کتابها از مقوای بهداشتیِ با کیفیت و استحکام بالا تهیه شده است و برای گروه سنی صفر تا ۶ سال مناسب است.
قورررک!
چند قورباغه توی برکهای آرام خوب و خوش زندگی میکردند. تا اینکه یک روز، وقتی از خواب بیدار شدند با مهمان شگفتانگیزی روبرو شدند: یک خوک!
خوک، وسط برکهروی سنگی نشست، دهانش را باز کرد و گفت:
«قوررر!»
فکر میکنید یک خوک کوچولو با اینهمه قورباغه چه کار دارد؟
نیما نابغه ۳ – آشپزهای جشنواره ی عزا (ببخشید! غذا)
در کتاب آشپزهای جشنوارهی عزا (ببخشید غذا!)، جلد سوم از مجموعهی نیما نابغه، داستان را با ورقههای لولهشده که دورش سوخته شدهاند، آغاز میکند. این ورقهها دعوتنامهای برای یک مسابقه است. یک مسابقهی آشپزی با مواد اولیهی ارگانیک که دانشآموزان میتوانند با کمک والدین در آن شرکت کنند. آنها باید گروههای پنج نفری تشکیل بدهند و دستهجمعی غذا بپزند و در نهایت، گروه برتر میتواند در مسابقهی بزرگ آشپزی سالم شرکت کند. نیما با شتابی، بینیاز، آبشار و ماساکی، همکلاسیِ ژاپنیشان، همگروه میشود و تصمیم میگیرند غذایی ژاپنی به نام اوکونومییاکی بپزند؛ غذایی که هیچکدام دوست ندارند، حتی ماساکی.
نیما نابغه ۲ – موزه گردهای ایران باستان (یک داستان پرهیجان)
نویسنده در این کتاب به بهانهی روز کودک و موزه، برنامهای ترتیب میدهد تا نیما و همکلاسیهایش در مدرسه به بازدید از موزهی ایران باستان بروند. قرار است گروهی هم از تلویزیون بیایند تا گزارش تهیه کنند. برای همین بچهها همگی لباسهای مهمانیشان را پوشیدهاند. در بدو ورود به موزه، نیما داخل حوضِ لجنگرفتهی بوگندوی آنجا میافتد و مجبور میشود لباس روغنی و کثیفِ رانندهی اتوبوس را بپوشد و البته، بدبیاریهای نیما همینجا تمام نمیشود. خیلی زود او و دوستانش در مخفیگاه موزه گرفتار میشوند و بعد، گیر پلیس میافتند و....
نیما نابغه ۱ – ورزشکارهای آشغال جمع کن (بشنو و باور نکن!)
نیما نابغه از آن بچههای وروجکی است که زیاد اهل حرف گوش کردن نیست و دوست دارد همه چیز را خودش تجربه کند.
اتفاقا معلمشان خانم بالا هم زیاد حوصلهی درس دادن ندارد و در عوض عاشق ماجراجویی است و برای همین مرتب بچههای کلاسش را به گردش علمی میبرد. بچهها معتقدند رفتن به سرزمین عجایب، پینتبال، گِیمنت و از اینجور جاهاست که به دردشان میخورد، ولی بزرگترها از آنها میخواهند به مدرسه و موزه یا طبیعت بروند. آتوسا صالحی در مجموعهی نیما نابغه نشان میدهد که میتوان به مدرسه، موزه یا طبیعت رفت و هیجان و شادی و دلهرهی سرزمین عجایب، پینتبال و گِیمنت را تجربه کرد. داستان جلد اول از این مجموعه به نام ورزشکارهای آشغالجمعکن (بشنو و باور نکن) دربارهی نیما و بچههای مدرسهشان است که با خانم بالا و آقای خلج به اردوی محیطزیستی میروند. آنها عازم کوه نزدیک مدرسهاند تا هم در طبیعت گردش کنند و هم آشغالهایی که در کوهستان ریخته شده است، جمعآوری کنند.خانم بالا میخواهد دانشآموزان کلاس را با آشغال خشک و تَر و اهمیت بازیافت آشنا کند، اما اتفاقی غیرمنتظره برنامههای گروه را تغییر میدهد. آشغالجمعکنی درکوهستان با لیز خوردن آقای خلج و مجروح شدنِ پای او متوقف میشود و بچهها و خانم بالا باید برای کمک به معلم ورزش راهحلی بیایند و او را از کوه پایین بیاورند.
نیما نابغه ۴ – خزندگان از درس (مخصوص بچه های نترس!)
شما فکر میکنید خزندگان فراری از درس چه کسانی هستند؟
حرفهای بزرگ برای آدمهای کوچک – شجاعت
تا حالا با خودت فکر کردهای،شجاعت یعنی چه؟ این کتاب با حرفهایش به تو کمک میکند تا ترس را کنار بگذاری و دنیایت را پر از شجاعت کنی.
من بیچاره کره اسبم و هیچ کاره ۳
واقعا دیگر برایم اعصاب نمانده! ما کرهاسبها سرکش و پرزور و زیباییم، بعضیوقتها هم کمی لجباز. اما قند و عسل نیستیم! واقعا نمیدانم چرا آدمها اینجوری در مورد ما فکر میکنند. بهخصوص دخترها! مینسی میگوید تمامش تقصیر اسباببازیهایش است. من مشکلی با رفتار آدمها و حتی کلاس اسبسواری ندارم، اما گاهی خیلی حالم گرفته میشود وقتی فکر میکنم من بیچاره کرهاسبام و هیچکاره!
من بیچاره گربه ام و هیج کاره ۲
هر چه باشد لم دادن یکی از مهمترین سرگرمیهای گربههاست. دستکم برای من که اینجوری است و برای همین راستیراستی تصمیم گرفتهام همین حالا از این خانه بروم. بله، میدانم خانواده چیز خوبی است. اما باور کنید، بیکسوکاربودن خیلی بهتر از داشتن خانوادهای است که میخواهند هرطور شده به سفر بروند و فکر میکنند هر بلایی که دلشان خواست میتوانند سرم بیاورند. خیال کردهاند من بیچاره گربهام و هیچکاره!
من بیچاره بچه ام و هیچ کاره ۱
مامانبزرگ میگوید: «زن و شوهری که خانه بخرند هیچوقت از هم جدا نمیشوند.» اما انگار همیشه هم اینجوری نیست. چون مامان بزرگ خیلی زود حرفش را عوض میکند و میگوید: «ناراحت نباش عزیزدل، زندگی یعنی تغییر.» حالا تکلیف من چیست که دلم تغییر نمیخواهد؟ میخواهم همهچیز همین شکلی باقی بماند. ولی خواستههای من انگار هیچ اهمیتی ندارند. آخر من بیچاره بچهام و هیچکاره!
من بیچاره همسترم و هیچ کاره ۴
واقعا که! خیلی از خانوادهها فقط چون فکر میکنند همستر کمدردسرترین حیوان خانگی است، همستر میخرند. مثلا سوزی کوچولو دلش گربه میخواهد و مامان و بابایش که بهکلی مخالف گربهاند، دنبال راهحل دیگری میگردند: همستر! من که میگویم باید ازاینجور خانوادهها دوری کرد، چون تا به خودم بجنبم، سوزی کوچولو به کلهام روبان صورتی میبندد و حتما انتظار دارد مثل گربه برایش خرخر کنم. آنوقت است که تازه میفهمم من بیچاره همسترم و هیچکاره!
پک استینک جلد ۶ تا ۱۰
مجموعهی استینک را مگان مکدونالد نوشته و ریحانه جعفری آن را ترجمه کرده است. مگان تا امروز بیش از 50 کتاب برای کودکان نوشته که ماجرای اغلب آنها را از خاطرات کودکیهایش الهام گرفته است.
پیشدبستانی، من دارم میآیم!
امروز، اولین روز پیش دبستانی من است.
آنجا یک عالمه قانون بامزه داریم!
تازه، کارهای جالبی هم انجام میدهیم:
شنبازی، رنگبازی، قصهخوانی برای خرسیها،
ساختنِ آدمبرفی پنبهای و... پیتیکو پیتیکو، آخجون اسببازی!
دینگ دینگ! پیش به سوی پیش دبستانی!
نینجا کوچولو ۲ – نینجای عصبانی
نینجای عصبانی مرتب عصبانی میشد و میخواست از عصبانیت منفجر شود؛ وقتی کسی اسباببازیاش را خراب میکرد، یا وقتی میدید دارد توی مسابقه میبازد، عصبانی میشد و دعوا راه میانداخت. او نمیدانست چطوری باید دربارهی احساساتش حرف بزند. تا اینکه نینجای خوشبین به او یاد داد چطور باید جلوی عصبانیتش را بگیرد.
خواندن این کتاب به کودکان کمک میکند:
احساساتشان را بشناسند.
اعتمادبهنفسشان تقویت شود.
نینجا کوچولو ۴ – نینجای دروغ گو
نینجای دروغگو زیاد دروغ میگفت و هر بار که دروغ میگفت، احساس بدی پیدا میکرد. حتی یک بار بعد از اینکه به معلمش دروغ گفت، دلدرد گرفت؛ جوری که نمیتوانست غذا بخورد. بالاخره مامانش ماجرا را فهمید و با او حرف زد. بعد از آن قرار شد نینجای دروغگو همیشه راستش را بگوید. اینطوری شد که نینجا کوچولو از شرّ احساس بد خلاص شد.
خواندن این کتاب به کودکان کمک میکند:
احساساتشان را بشناسند.
اعتمادبهنفسشان تقویت شود.