خوشمزه ترین کلوچه
خروس آواز خواند و پسرک بیدار شد. از پنجره بیرون را نگا کرد و به خودش گفت: چقدر دوست دارم برای صبحانه یک کلوچه بزرگ بخورم.
آن روز پسرک خوشمزهترین کلوچه را خورد. چطوری؟
با او همراه شو تا از خواندن کتاب و خوردن کلوچهی پسرک تو هم لذت ببری.
مدرسه ی بارباپاپا
خواهران دوقلو روز اول مدرسهشان را میگذرانند، اما معلمشان توانایی ساکت کردن بچههای شیطان کلاسش را ندارد. باباها تصمیمی میگیرند به کمک بیایند و فعالیتهای متنوع تفریحی هنری را در مدرسه به کمک بچهها اجرا کنند.
تعطیلات بارباپاپا
بارباها برای تعطیلات به جزیرهی خوشآبوهوایی رفتهاند، اما بچههای بارباپاپا باهم دعوا میکنند و بعد تصمیم میگیرند هر کدام در گوشهای از جزیره خانهای برای خود بسازند تا دیگر پیش هم نخوابند.
بارباپاپا
بارباپاپا در باغچهی خانهی فرانسوا به دنیا میآید. اما انگار هیچ جا جای مناسبی برایش نیست، نه آن خانه، نه باغ وحش، نه نه هتل و سینما...
جوراب های بوگندوی الفی
الفی میخواهد به یک سفر برود. او برای یک سفر به چه چیزهایی احتیاج دارد و به چه چیزهایی نه؟
بارباپاپا در مریخ
باباها یک پیام موسیقایی از مریخ دریافت میکنند و بای فهمیدن اینکه در مریخ ساز و موسیقی وجود دارد یا نه به آنجا سفر می کنند.
درخت بارباپاپا
تابستان به پایان رسیده است و فرانسوا و کلودین همراه بارباها برای چیدن تمشک به دل طبیعت رفتهاند. بهترین بوتههای تمشک روی جزیره رشد کردهاند، ولی چطور میتوان به آنجا رفت؟
قصه های دوستی ۵ – نیکی و هدیه ی هیجان انگیز تولد
تولد مامان خرگوش است و همه ی بچه خرگوش ها برای مامان هدیه ای درست کرده اند؛ همه به جز نیکی. مامان می پرسد:»پس نیکی کجاست؟« صبر کن مامان خرگوش! نیکی دارد به یک هدیه ی مخصوص فکر می کند.
زمستان بارباپاپا
فصل زمستان فرا رسیده و پرندههای زیادی به محل زندگی بارباها آمدهاند، اما آنها نیاز به هوای گرم دارند و باید برای زنده ماندنشان شرایط آب و هوایی را تغییر داد، که به این راحتیها نیست.
با آیدا تا همیشه
کران لیویس، در با آیدا تا همیشه، صادقانه و دلپذیر نه تنها احساسات پیچیده ی مواجهه با مرگ را، بلکه زیست مرگ آگاه را بازتاب می دهد. در روایت آرامش بخش نویسنده، آیدا همیشه با گاس خواهد بود؛ چرا که آیدا به گاس همین طور گفته است.
کشتی فضایی بارباپاپا
بارباها کنار برکه به حیواناتی که از دست شکارچیها و محیط زیست آلوده آزرده شدهاند برمیخورند و سعی میکنند آنها را نجات دهند. اما روی کرهی زمین هیچ جای پاکیزهای باقی نمانده.
خانه ی بارباپاپا
خانوادهی باباها متوجه میشوند خانهشان دیگر برای همهشان جا ندارد و باید به دنبال جای بزرگتری بگردند، اما این تازه شروع ماجراست، پیدا کردن خانهی مناسب به این راحتی ها هم نیست...
الفی در مدرسه ی آدم فضایی ها
الفی همیشه فکر میکند که توی فضا دقیقا چه خبر است؟
لافکادیو – شیری که جواب گلوله را با گلوله داد
آشنایی با شل سیلور استاین می تونه نقطه عطفی تو زندگی آدم باشه.
من تو نوجوانی با شل سیلور استاین آشنا شدم و علاقه ام به کتاب هزار هزار برابر شد.
حتی چندین تا از نوشته هاش رو روی مقوا نوشتم و زدم به دیوار اتاقم.
بعضی نوشته هاش آدم رو از خنده می اندازه زمین و بعضی هاشو حسابی آدم رو به فکر فرو می بره.
خلاصه که به نظر ما هر آدمی باید یه جایی از زندگیش با شل سیلور استاین عزیز آشنا باشه. پس حتی اگه آدم بزرگین و هنوز از کتاب هاش نخوندین زودتر این کار رو بکنین.
تآتر بارباپاپا
الفی دایناسور می کارد
الفی یک خواب عجیب میبیند. او خواب میبیند که با مادرش به باغچه رفتهاند.