قصه های همیشگی ۴ – اکسیر جادویی
«الکس» و «کانر» باید جلوی مرد نقابدار را که در سرزمین قصهها آزادانه میگردد، بگیرند. دوقلوهای بِیلی راز او را کشف کردهاند: او با اکسیر قدرتمند جادوییاش میتواند هر کتابی را به درگاه تبدیل کند، یک ارتش بزرگ از شرورترین شخصیتهای منفی قصهها تشکیل دهد و آنها را به دل کتاب بفرستد! به این ترتیب، تعقیب و گریز آغاز میشود: از سرزمین جادویی اُز تا سرزمین دیوانهکنندهی عجایب. آیا الکس و کانر میتوانند به مرد نقابدار برسند، یا همیشه یک قدم از او عقب میمانند؟
داستان بی پایان
۱۸ معمای اسرارآمیز
چگونه یک تکه یخ تبدیل به یک اختراع شد؟
چگونه استیون هاوکینگ ثابت کرد که سفر در زمان امکانپذیر نیست؟
چگونه کلاغها میتوانند مثل انسانها مخترعانی باهوش باشند؟
آنچه در این کتاب دربارهی اختراعهای هیجانانگیز میخوانی در واقعیت اتفاق دادهاند.
این اتفاقها که تخیل مردم سراسر جهان را برانگیختهاند در اینجا بهشکل معما بازتعریف شدهاند.
تو به عنوان یک خواننده احتیاج به اطلاعات قبلی نداری.
راز فال ورق
هانس توماس دوازده ساله همراه پدرسش برای پیدا کردن مادرش به یونان سفر میکند و در این حین با اتفاقات عجیببی مواجه می شود. از کوتوله ای که یک ذره بین به او می دهد تا نانوایی که نان شیر مال به او می دهد.
ماجراهای نارنیا – کشتی سپیده پیما ۳
ماجراهای نارنیا از هفت کتاب مستقل پدید آمده است که خواننده می تواند آنها را به دنبال هم و یا جدا از هم بخواند و از حوادث درهم تنیده و تخیل برانگیز آنها لذت ببرد. این هفتگانه جذاب و پرهیجان سالهاست که در سراسر جهان با استقبال گرم و روزافزون نوجوانان جهان روبه رو شده است.
ماجراهای نارنیا – صندلی نقره ای ۴
ماجراهای نارنیا از هفت کتاب مستقل پدید آمده است که خواننده می تواند آنها را به دنبال هم و یا جدا از هم بخواند و از حوادث درهم تنیده و تخیل برانگیز آنها لذت ببرد. این هفتگانه جذاب و پرهیجان سالهاست که در سراسر جهان با استقبال گرم و روزافزون نوجوانان جهان روبه رو شده است.
ماجراهای نارنیا – شاهزاده کاسپین ۲
ماجراهای نارنیا از هفت کتاب مستقل پدید آمده است که خواننده می تواند آنها را به دنبال هم و یا جدا از هم بخواند و از حوادث درهم تنیده و تخیل برانگیز آنها لذت ببرد. این هفتگانه جذاب و پرهیجان سالهاست که در سراسر جهان با استقبال گرم و روزافزون نوجوانان جهان روبه رو شده است.
ماجراهای نارنیا – شیر کمد جادوگر ۱
ماجراهای نارنیا از هفت کتاب مستقل پدید آمده است که خواننده می تواند آنها را به دنبال هم و یا جدا از هم بخواند و از حوادث درهم تنیده و تخیل برانگیز آنها لذت ببرد. این هفتگانه جذاب و پرهیجان سالهاست که در سراسر جهان با استقبال گرم و روزافزون نوجوانان جهان روبه رو شده است.
گردآفرید
گردآفرید دلیر که دید هم نبردش چون گردبادی پیچان به نزدیکش می آید زه کمان را به بازو افکند و نیزه ی بلند را از ترک اسب به دست گرفت و اسب را چنان از زمین برکند که گویی می خواهد به آسمان پرواز کند. آنگاه نیزه ی بلند را در هوا تاب داد و آن را به سوی سهراب نشانه گرفت و ...
پهلوان پهلوانان
صدها سال پیش در یکی از شهرهای خراسان پهلوان بزرگی زندگی میکرد به نام پوریای ولی که نه تنها در خراسان، بلکه در سراسر ایران بزرگ آن روزگار شهرت داشت. مردم به پاس مهربانی و جوانمردیش او را بسیار دوست میداشتند و او را مربی اخلاقی انسانی هم میدانستند. در این زمان، پهلوان جوان و کوهپیکر از سیستان برای کشتی گرفتن با پوریای ولی به خراسان آمد. این خبر به او رسید و او قبل از دیدار جوان سیستانی به مسجد رفت تا نماز بگزارد. در آنجا صدای پیرزنی را شنید که دعا میکرد و از خداوند میخواست تا به پسرش نیرویی دهد تا در کشتی با پهلوان بزرگ خراسان پیروز شود...
قصه ها عوض می شوند ۱۳ جک و لوبیای سحرآمیز
ایبی فکرش درگیر است و نمیداند باید طرف فرانک را بگیرد و یا رابین. به هر حال هردوی آنها بهترین دوستان ایبی هستند. از طرفی جونا هم حال خوشی ندارد، چرا که اشتباهش در مسابقه فوتبال، باعث شده تیمشان ببازد. ایبی میداند چه چیزی حال جفتشان را بهتر میکند: سفر به سرزمین داستان های افسانه ای! پس به سراغ آینه ی جادویی میروند و این بار، به داستان مورد علاقهی جونا می رسند: جک و لوبیای سحرآمیز! ملاقات با جک، شخصیت مورد علاقه ی آنها، بسیار خوشایند است. اما وقتی که اتفاقی داستان جک را به کلی خراب می کند و جک دیگر نمی تواند از لوبیا بالا برود، این وظیفه ی ایبی و جونا است تا داستان را نجات دهند!
قصه ها عوض می شوند ۱۴ – مو طلا
حدس بزنید این بار کجاییم! آینهی جادویی من و برادرم، جونا (بهعلاوهی گربهمان، شازده) را به داستان موطلا و سه خرس فرستاده. خیلی باحال است! اینجا فرنی برای چشیدن داریم؛ همینطور صندلی برای نشستن و تخت برای چرت زدن! ولی موطلا حسابی به دردسر افتاده و اگر کمکش نکنیم، شاید تا ابد اینجا گیر بیفتیم.
قصه ها عوض می شوند ۱۳/۵ – ایبی در شهر از
من (اِیبی) و دوستانم دور هم جمع شدهایم تا برای کار گروهی کلاسمان موضوعی انتخاب کنیم؛ ناگهان گردبادی میوزد و ما از داستان جادوگر شهر اُز سر درمیآوریم! در آنجا دوروتی را میبینیم که او هم مثل ما با گردباد از مزرعهاش به وسط این قصه آمده اما بسیار نگران است و میخواهد زودتر به خانهاش برگردد. اما این بار به خانه برگشتن چندان هم آسان نیست...
قصه ها عوض می شوند ۵ – گیسو کمند
توی این کتاب «اَبی» و «جونا» وارد داستان گیسو کمند میشن. خرابکاری اونا اتفاقات تازهای رو تو داستان میسازه و کلی ماجراهای هیجان انگیر دیگه.
قصه ها عوض می شوند ۱۲ – شنل قرمزی
پدر و مادر ایبی برای انجام مأموریتی، به سفری چند روزه خارج از شهر رفته اند و مادربزرگ، برای نگهداری از بچه ها از شیکاگو به دیدنشان آمده است. ایبی از طرف دوستش پنی، به یک مهمانی دوستانه دعوت شده اما مادربزرگ که برای تعطیلی آخر هفته کلی برنامه ریزی کرده، اجازه نمی دهد او به آن مهمانی برود. مادربزرگ معتقد است همیشه اولویت با خانواده است. شبهنگام، وقتی همه برای خواب به اتاقهایشان میروند، ایبی تصمیم میگیرد از آینهی جادویی و ماری رُز بخواهد او را به خانه ی دوستش پنی ببرد...
قصه ها عوض می شوند ۱۰ – هانسل و گرتل
چطوری از شیرینیجات متنفر بشویم؟!
بهبه! آینهی جادوییمان من و برادرم جونا را به داستان هانسل و گرتل برده است. اگر شانس بیاوریم میتوانیم قسمتی از خانهی .شکلاتی را هم بچشیم.
ولی راستش ما فکر نمیکردیم گیر بیفتیم. هانسل و گرتل واقعی فرار کردهاند و من و جونا گیر جادوگری افتادهایم که دوست دارد با بچهها غذا درست کند و آنها را بخورد.
حالا ما باید این کارها را بکنیم
مراقب باشیم خورده نشویم!
یاد بگیریم اسموتی کلم درست کنیم.
با یک پرندهی سخنگو دوست بشویم.
وگرنه هیچوقت نمیتوانیم به خانهی دوستداشتنی خودمان برگردیم...