راز فال ورق
هانس توماس دوازده ساله همراه پدرسش برای پیدا کردن مادرش به یونان سفر میکند و در این حین با اتفاقات عجیببی مواجه می شود. از کوتوله ای که یک ذره بین به او می دهد تا نانوایی که نان شیر مال به او می دهد.
آمبربراون ۱۱ – اسباب کشی میکند
من، آمبر براون، حسابی بههم ریختهام در سن نُه سال و نُهماهگی فهمیدهام که همه چیز تغییر میکند؛ چه بخواهم و چه نخواهم. نمیخواهم زندگیام زیر و رو شود، اما مامان و بابا از هم جدا شدهاند . نمیخواهم دوست صمیمیام از من جدا شود، اما جاستین از شهر ما رفتهاست. تغییرهای بزرگ گاهی خوباند اما گاهی هم دردهای بزرگی با خودشان به همراه میآورند.
آمبربراون ۱۰ – خیلی خوشحال است
آمبر براون به خاطر ازدواج مامانش با مکس خیلی هیجانزده است. جاستین، بهترین دوستش هم برای شرکت در مراسم سفر کرده و به شهر او آمده است. حالا مهمترین کار سخنرانی آمبر در عروسی و خرید لباسی معرکه است؛ اما انگار نزدیک است گفتوگوی مامان و مکس به خاطر هزینهها به دعوا بکشد.
آمبربراون ۹ – از حسودی کبود میشود
همهاش تقصیر پدر و مادر آمبر براون است. انگار هیچکدام حواسشان به آمبر نیست. مامان بدون آمبر برای دیدن خاله پام به کالیفرنیا میرود و باز بدون آمبر در دیسنیلند خوش میگذراند. پدر هم وقتی قرار است با او باشد یادش میرود و با غریبهها قرار میگذارد. آمبر دارد از ناراحتی میترکد!
آمبربراون ۸ – من آمبر براون
پدر آمبر براون برگشته و این یعنی: چند روز پیش مامان و چند روز پیش پدر و دعواهای بیشتر. کدام بخش آمبر مال مامان و کدام قسمتش مال باباست؟ یعنی او دیگر هیچ وقت مال خودش نیست؟ آمبر میخواهد گوشهایش را سوراخ کند، مامان اجازه نمیدهد و پدر هم چیزی از ماجرا نمیداند.
آمبربراون ۷ – احساس آبی دارد
چه تصمیم سختی! آمبر براون باید بین گذراندن تعطیلات با مامان و نامزد او و یا رفتن با پدر به نیویورک یکی را انتخاب کند. اما او نمیخواهد انتخاب کند. با این همه، پدر و مامان اصرار دارند که تصمیمگیری به عهدهی او باشد. و همه چیز وقتی به هم میریزد که کلی گرین، شاگرد جدید پا به کلاس آنها میگذارد.
آمبربراون ۶ – از عصبانیت قرمز میشود
از وقتی مامان و مکس نامزد شدهاند، فکرهای عجیب و غریبی به سر آمبر براون میزند. همه چیز دارد تغییر میکند. قرار است پدر برگردد پیش آنها و از آمبر هم خواسته که با او زندگی کند. حالا هر بار که پدر و مامان تلفنی با هم حرف میزنند دعوایشان میشود و آمبر نمیداند چهکار کند؟
آمبربراون ۵ – همیشه آمبر براون
خدایا! کاری کن عکسم خوب بشود... عکسهای آمبر براون در مدرسه همیشه کفر او را در میآورند، چون شبیه او نیستند! از آن بدتر این که نمیداند عکسش را به کی بدهد... به مامان یا بابا؟ پدربزرگ یا مادربزرگ؟ نه، نه، به جاستین... اما خاله پام چطور؟ عکسهای مدرسه درست مثل زندگی، بعضی وقتها آنطور که میخواهی از آب در نمیآیند!
آمبربراون ۴ – امتیاز بیشتری میخواهد
چهطور جرات میکند به او بگوید: عزیزم؟! آمبربراون توی بد دردسری افتاد! اوضاع بدجوری به هم ریخته و همهچیز هی بد و بدتر میشود. بدتر از همه اینکه مامانش قرار است با مکس ازدواج کند! آیا آمبر میتواند کاری کند که همهچیز دوباره مثل قبل روبهراه شود؟
آمبربراون ۳ – به کلاس چهارم میرود
همهاش تقصیر پدر و مادر آمبر براون است. انگار هیچکدام حواسشان به آمبر نیست. مامان بدون آمبر برای دیدن خاله پام به کالیفرنیا میرود و باز بدون آمبر در دیسنیلند خوش میگذراند. پدر هم وقتی قرار است با او باشد، یادش میرود و با غریبهها قرار میگذارد. آمبر دارد از ناراحتی میترکد!
آمبربراون ۲ – آبله مرغان خوردنی نیست
حدس بزن دیگر چه اتفاقی افتاد؟ بالاخره تابستان آمد و حالا قرار است آمبر براون با خاله پام به لندن برود و بعد هم برای دیدن پدرش به پاریس. اما وقتی که با یک عالمه هیجان به لندن میرسد، یک دفعه همهی تنش به خارش میافتد... و میفهمد که آبلهمرغان گرفته! یعنی همهی تعطیلاتش خراب شده؟ و حالا که نمیتواند به پاریس برود، چهطور پدرش را مجبور کند که دوباره برگردد و با مامان آشتی کند؟
فلورا و اولیس
خانه خودمان
گل
دیوید پسر نوجوانیست که زندگی معمولی دارد. با آمدن استفان زندگی دیوید دگرگون میشود. استفان پسری عجیب و هنرمند است.
چپکی
با بچهها باید حرف زد. زیاد! دربارهی همه چی. اگر پدر و مادری از هم جدا شدن یا قصد دارن از هم جدا شن باید با بچههاشون دربارهی این موضوع حرف بزنن. کتاب چپکی داستان یکی از همین بچههاست که کشف کرده آهنرباها که همو جذب میکنن در عین حال گاهی همو دفع میکنن و فقط کافیه برعکسشون کنی تا دوباره همو جذب کنن. خب اون وقته که بچه به سرش میزنه که اگه مامان و بابام رو هم چپه کنیم دوباره به هم میچسبن. این کتاب با زبان ساده و بامزه داستان این بچه رو روایت کرده و ممکنه با خوندنش برای یه بچهی دیگه بشه سر بحث رو باهاش باز کرد.
شگفت زده
داستان رز، دختری از اهالی نیوجرزی در سال ۱۹۲۷ که به صورت کاملاً تصویری روایت می شود و داستان بن، پسری از اهالی گانکلینک لیک در سال ۱۹۷۷ که کاملاً به صورت متن به مخاطب ارائه می شود. اما در پایان هر دو داستان با هم تلاقی می کنند و بن و رز درمی یابند که چگونه داستان زندگی هر یک به دیگری ارتباط دارد.