استینک ۱ – هی آب میرود!
استینک هی آب میرود! اولین کتاب از مجموعهی استینک است. استینک، برادر جودی دمدمی و قد کوتاهترین بچهی کلاس دوم است. جودی یک شب قد برادرش را اندازه میگیرد و میبیند استینک کوتاهتر شده! استینک حسابی نگران میشود. نخود و شیر میخورد، بلوز و شلوار راه راه میپوشد، به موهایش ژل میزند و ... آیا بالاخره استینک میتواند راه حلی پیدا کند که قدش بلندتر شود؟
استینک ۲ – آبنبات گنده فک از کار انداز
استینک یک آب نبات فک از کار انداز میخرد، اما فکش از کار نمی افتد! او هم معطل نمیکند. نامهای شکایتآمیزی مینویسد و بعد نعمت از آسمان میبارد! پنج کیلو آبنبات فک از کارانداز، یک جعبهی گنده پر از شکلات و چوب شور و پاستیل، مجموعهی کامل مدادهای میمونی و ... اما اگر بین آن همه بستهی ریز و درشت یک نامهی مهم کوچولو را نبیند، چی؟
استینک ۴ – و سفر پرماجرا با خوکچههای هندی
بیب، بیب، همه بروند کنار! وقتی سه خوکچه ی هندی از فروشگاه حیوانات خانگی فرار میکنند، استینک و دوستانش سوفی و وبستر خوکچهها را به فروشگاه خانم بردویستل بر میگردانند و میفهمند توی فروشگاه قیامتی برپاست. استینک و دوستانش تصمیم میگیرند برای صد و یک خوکچهی قلنبهی پشمالو خانه پیدا کنند. اما برای پیدا کردن چنین خانهای انگار باید به سفری پر ماجرا رفت...
استینک ۵ – ابرقهرمان منظومه شمسی
پلوتون چون کوچولوست، از منظومهی شمسی اخراج شده است. استینک تصمیم میگیرد برای سیارههای کوچولو و همینطور آدمهای کوچولو فکری کند. دوست داری استینک موفق شود پلوتون را از این سرنوشت شوم نجات دهد؟ پس کمکش کن!
استینک ۹ – و یک شب خوابیدن کنار کوسهها
بابا و مامان استینک برندهی یک شب خوابیدن در آکواریوم شدهاند و حالا معلوم نیست این شب معرکهترین خاطرهی استینک میود یا عذابآورترین شکنجهاش... استینک عاشق کوسههاست ولی آیا میتواند در همان اتاقی بخوابد که کوسهها در آن شنا میکنند؟ او دیوانهی چیزهای ترسناک و هیولاست ولی شاید اصلاً لازم نباشد به یک ماهی مرکب خونآشام اینقدر نزدیک شود...
استینک ۱۰ – و حمله کپک غولی
استینک خیلی دلش میخواهد یک کپک لجنو داشته باشد و آن را توی اتاق خودش بزرگ کند، اما اگر این کپک مثل همان کپک غولی شود که استینک در فیلم دیده، چی؟ استینک میترسد غذای آقای مکگو بشود... وووووی، کپک غولی برای خوردنت آهسته میخزد!
استینک ۷ – و راه پیمایی شبانه زامبیها
فقط یک هفته مانده تا جلد پنجم کابوس در خیابان زامبی منتشر شود. کتاب که چاپ شود، استینک اولین نفر توی صف است تا زودتر کتاب را بخرد و به راهپیمایی شبانهی زامبیها برود. استینک و دوستهایش لباس زامبی درست میکنند و میخواهند رکورد یک میلیون دقیقه مطالعه را به دست بیاورند. اما حرفهایی که استینک دربارهی زنده بودن زامبیها شنیده حسابی گیجش کرده... نکند یکدفعه سروکلهی زامبی ها پیدا شود؟
استینک ۳ – بوگندوترین کتانیهای دنیا
بوگندو، چندش آور، حال به هم زن! استینک در نمایشگاه حال به هم زن موزه ی علوم، از ماشین استفراغ و دستگاه آروغ سنج دیدن می کند. او در میان آن همه بوی گند، می فهمد که دماغش حرف ندارد و حس بویایی اش معرکه است! استینک حالا می خواهد مثل بهترین دوستش سوفی در مسابقهی بوگندوترین کتانی شرکت کند، اما مگر برنده شدن در چنین مسابقه ای به این سادگی هاست؟
استینک ۸ – و قورباغهای عجیب و غریب
شاید استینک خیلی وروجک باشد ولی توی کلاس شنا مثل یک بچه قورباغهی بیدستوپاست. روزی از نزدیک با یک قورباغهی جهش یافتهی عجیب و غریب روبهرو میشود و یکدفعه حسی قورباغهای در او گل میکند! کشمشهایی میخورد که شکل مگساند و بعد هم با کِرمها بازی میکند. حالا باید دید آیا استینک میتواند به پسر قورباغهای معرکه تبدیل شود؟
استینک ۶ – نبرد نهایی کشتی انگشتی
ای وااای! کارنامهی استینک مودی، عقل کل خانواده، عالی نشده. اگر استینک میخواهد دست به مبارزه بزند و نمرهی بدش در درس ورزش را جبران کند، باید فنهای زیرآبی، نصف کردن و منگنه را یاد بگیرد. حالا نوبت کُشتی انگشتی است. پس عجله کن!
نیما نابغه ۳ – آشپزهای جشنواره ی عزا (ببخشید! غذا)
در کتاب آشپزهای جشنوارهی عزا (ببخشید غذا!)، جلد سوم از مجموعهی نیما نابغه، داستان را با ورقههای لولهشده که دورش سوخته شدهاند، آغاز میکند. این ورقهها دعوتنامهای برای یک مسابقه است. یک مسابقهی آشپزی با مواد اولیهی ارگانیک که دانشآموزان میتوانند با کمک والدین در آن شرکت کنند. آنها باید گروههای پنج نفری تشکیل بدهند و دستهجمعی غذا بپزند و در نهایت، گروه برتر میتواند در مسابقهی بزرگ آشپزی سالم شرکت کند. نیما با شتابی، بینیاز، آبشار و ماساکی، همکلاسیِ ژاپنیشان، همگروه میشود و تصمیم میگیرند غذایی ژاپنی به نام اوکونومییاکی بپزند؛ غذایی که هیچکدام دوست ندارند، حتی ماساکی.
نیما نابغه ۲ – موزه گردهای ایران باستان (یک داستان پرهیجان)
نویسنده در این کتاب به بهانهی روز کودک و موزه، برنامهای ترتیب میدهد تا نیما و همکلاسیهایش در مدرسه به بازدید از موزهی ایران باستان بروند. قرار است گروهی هم از تلویزیون بیایند تا گزارش تهیه کنند. برای همین بچهها همگی لباسهای مهمانیشان را پوشیدهاند. در بدو ورود به موزه، نیما داخل حوضِ لجنگرفتهی بوگندوی آنجا میافتد و مجبور میشود لباس روغنی و کثیفِ رانندهی اتوبوس را بپوشد و البته، بدبیاریهای نیما همینجا تمام نمیشود. خیلی زود او و دوستانش در مخفیگاه موزه گرفتار میشوند و بعد، گیر پلیس میافتند و....
نیما نابغه ۱ – ورزشکارهای آشغال جمع کن (بشنو و باور نکن!)
نیما نابغه از آن بچههای وروجکی است که زیاد اهل حرف گوش کردن نیست و دوست دارد همه چیز را خودش تجربه کند.
اتفاقا معلمشان خانم بالا هم زیاد حوصلهی درس دادن ندارد و در عوض عاشق ماجراجویی است و برای همین مرتب بچههای کلاسش را به گردش علمی میبرد. بچهها معتقدند رفتن به سرزمین عجایب، پینتبال، گِیمنت و از اینجور جاهاست که به دردشان میخورد، ولی بزرگترها از آنها میخواهند به مدرسه و موزه یا طبیعت بروند. آتوسا صالحی در مجموعهی نیما نابغه نشان میدهد که میتوان به مدرسه، موزه یا طبیعت رفت و هیجان و شادی و دلهرهی سرزمین عجایب، پینتبال و گِیمنت را تجربه کرد. داستان جلد اول از این مجموعه به نام ورزشکارهای آشغالجمعکن (بشنو و باور نکن) دربارهی نیما و بچههای مدرسهشان است که با خانم بالا و آقای خلج به اردوی محیطزیستی میروند. آنها عازم کوه نزدیک مدرسهاند تا هم در طبیعت گردش کنند و هم آشغالهایی که در کوهستان ریخته شده است، جمعآوری کنند.خانم بالا میخواهد دانشآموزان کلاس را با آشغال خشک و تَر و اهمیت بازیافت آشنا کند، اما اتفاقی غیرمنتظره برنامههای گروه را تغییر میدهد. آشغالجمعکنی درکوهستان با لیز خوردن آقای خلج و مجروح شدنِ پای او متوقف میشود و بچهها و خانم بالا باید برای کمک به معلم ورزش راهحلی بیایند و او را از کوه پایین بیاورند.
نیما نابغه ۴ – خزندگان از درس (مخصوص بچه های نترس!)
شما فکر میکنید خزندگان فراری از درس چه کسانی هستند؟
جودی دمدمی و دوستان ۹ _ جودی دمدمی چپ دست می شود
آینده مال چپدستهاست! جودی راستدست است. فردا روز چپدستهاست و بابا و استینک قرار است این روز را جشن بگیرند و بروند کارخانهی بیسکویت نمکی. اما استینک دوست دارد جودی هم با آنها بیاید. مشکل اسنجاست که جودی برای شرکت در جشن باید تمام روز از دست چپش استفاده کند. اما انگار چپدست بودن به این راحتیها هم نیست!
جودی دمدمی و دوستان ۸ _ جودی دمدمی پری دندان می شود
جودی دمدمی از یک پسر کلاس پنجمی شنیده که پری دندان وجود ندارد و حالا میخواهد خودش امتحان کند ببیند حرف او راست است یا نه! جودی برای این کار تنها به دو چیز احتیاج دارد: یک عدد دندان لق و یک تله برای پری دندان.