گنج بزرگ کوه یخی
دزد دریایی کوچک ما برای خودش جزیرهای اختصاصی دارد و کارش این است که هر روز میرود و گنجهای مخفی جزیرههای دیگر را پیدا میکند. ولی او تنهاست و نمیتواند گنج بزرگ کوه یخی را به تنهایی پیدا کند. پس وقتی کسی برای او درخواست همکاری میفرستد از آن استقبال میکند. دزد دریایی کوچک بعد از آشنایی با دستیار جدیدش متوجه میشود که همکارش مشکلی جدیای دارد. مشکلی که تصورش را هم نمیکرده است و حالا او باید تصمیم بزرگی بگیرد، که آیا دستیارش را اخراج کند یا راهی برای همکاری با او پیدا کند. داستان «گنج بزرگ کوه یخی» برای بچههایی است که میخواهند دوست جدید داشته باشند و به آنها یاد میدهد که به جای حذف آدمهای متفاوت، تفاوتهای آنها را حتی نقطه قوت ببینند تا بتوانند به دوستیشان ادامه دهند.
تعطیلات بارباپاپا
بارباها برای تعطیلات به جزیرهی خوشآبوهوایی رفتهاند، اما بچههای بارباپاپا باهم دعوا میکنند و بعد تصمیم میگیرند هر کدام در گوشهای از جزیره خانهای برای خود بسازند تا دیگر پیش هم نخوابند.
تو یک جهانگردی
تا حالا بچههای جهانگرد را دیدهای؟
آنها رازهای عجیبوغریب سفرهای طولانی و پرپیچوخم را میدانند و میتوانند برایت از چیزهایی بگویند که روزها و شبها در کوهستانها، دشتها، دریاها، و شهرها دیدهاند...
فکر میکنی آنها چرا جهانگرد شدهاند؟
قصه های دوستی ۸ – نیکی و روز بارانی
باران میبارد و نیکی و خواهرها و برادرهایش توی خانه گیر افتادهاند. حوصلهی همه سررفته. پس کی این باران تمام میشود؟ نیکی فکر خوبی دارد؛ برویم سفر! سفر به کویر، به کوهستان، جنگل یا حتی به فضا. صبر کن نیکی! ببین باران بند آمد! حالا میتوانیم حسابی ماجراجویی کنیم.
مرغدانی پرماجرا – گربه سیاه بد شانسی نمی آورد!
خاطره های خوب هر بار که تو ذهن آدم میان بالا لذت بخش می شن. مرغدانی پر ماجرا رو با بچه هاتون بخونین و درباره اش حرف بزنین و بخندین و خاطره های خوب بسازین.
من و داداشم – من معلم تو شاگرد
اسم من “گودون” است.
از وقتی برادر کوچکم گاستون به دنیا آمده، مامانم بی هوش و حواس شده.
از صبح تا شب به گهوارهی گاستون چسبیده و مرتب میگوید: “ناز، ناز، خشگل من، ناچ، ناچ، پیشت…”
میترسم با این کارها، گاستون را خل و چل کند…
برای همین تصمیم گرفتم خودم برای گاستون کاری بکنم!
“عزیرم، خواهر بزرگترت فوقالعاده است و میخواهد چیزهای مهمی در زندگی به تو یاد بدهد.”
زمین سیاره ای آبی است
نوای دوازدهساله مشتاقانه در انتظار پرتاب فضاپیمای چلنجر است؛ قرار است برای اولین بار یک معلم به فضا برود و بچهها در سرتاسر آمریکا این رویداد را در کلاسهایشان بهصورت زنده تماشا خواهند کرد. نوا و خواهر بزرگش، بریجیت، عاشق نجوم و فضا هستند. آنها قرار گذاشتند پرتاب را باهم تماشا کنند. اما بریجیت ناپدید شده و نوا در یک خانهی موقت جدید است. درحالیکه از نظر خانوادههای موقت و معلمها نوا بهشدت دچار اختلال اوتیسم است و نمیتواند ارتباط کلامی برقرار کند، بریجیت میداند که او چقدر باهوش و خاص است. درحالیکه موعد پرتاب نزدیکتر میشود، خانوادهی موقت جدیدِ نوا و معلمهایش متوجه تواناییهای او میشوند و نوا برای اولین بار بدون بریجیت برای خود دوست پیدا میکند. اما هر روز، برای پرتاب و لحظهای که بریجیت را ببیند روزشماری میکند.
لوتا پیترمن (۴) آرامش پس از خرگوش
بله! امروز روز فیلمبرداریه!
سر صبحانه آنقدر ذوقزده بودم که نتوانستم هیچی بخورم. برادرهای خلوچلم هم هِی داشتند دریوری میگفتند. میگفتند حتماً به من نقش زامبیها را میدهند، چون اینجوری لازم نیست گریم کنم و لباس عوض کنم و از این چرتوپرتها.
ایش! اینها که هیچی از فیلم و اینجور چیزها سر درنمیآورند! الان هم حسودیشان شده، چون کسی نمیگذارد خودشان با آن جوشهای قرمز روی صورتشان فیلم بازی کنند.
قصه های چارلی و لولا ۱۶ – خودم همهی کارهایم را میکنم
لولا اصرار دارد به چارلی و بقیه اجازه ندهد به او در کارهایش کمک کنند و همه کارها را تنهایی انجام بدهد.
قصه های چارلی و لولا ۰۶ – من این غذا را نمیخورم
بعضی روزها چارلی باید غذای لولا را به او بدهد. اما این خیلی کار سختی است، چون لولا خیلی چیزها را نمی خورد.
قصه های چارلی و لولا ۰۱ – سکسکهام بند نمیآید
یک روز ناگهان لولا سکسکهاش میگیرد و دیگر هرچقدر تلاش میکند بند نمیآید.
من و داداشم – یه بچه دیگه؟ چه بامزه!
اسم من گودون است.
یک روز چشمم به شکم مامانم افتاد. مثل توپ باد کرده بود.
ترسیدم که توپ قورت داده باشد؛ این را به بابا و مامانم گفتم.
بابا گفت: نترس، مامان توپ نخورده.
مامان هم گفت: «همین روزها، یک نینی برای تو به دنیا میآورم.»
اما من اصلاً دلم نمیخواست نینی داشته باشم…
بالاخره، مامانم رفت بیمارستان و با یک نینی برگشت.
یواشکی رفتم پیش نینی کوچولو و در گوشش گفتم:
«ببین کوچولو، فکر نکنی که همه کارهی این خانه هستی؛ من خیلی قبل از تو اینجا بودم…»
مجموعه بچه های بدشانس ۱ – شروع ناگوار
در همین یک کتاب کوتاه این سه بچه با یک تبهکار حریص و نفرت انگیز ، لباس های خارش آور ، آتش سوزی مصیبت بار ، نمایشی برای دزدین ثروتشان و فرنی سرد روبرو می شوند .
لوتا پیترمن (۳) چه کسی کرم ها را رقصاند؟
مرغدانی پرماجرا – روزی که قرار بود برادرم به دنیا بیاید
خاطره های خوب هر بار که تو ذهن آدم میان بالا لذت بخش می شن. مرغدانی پر ماجرا رو با بچه هاتون بخونین و درباره اش حرف بزنین و بخندین و خاطره های خوب بسازین.
مجموعه بچه های بدشانس ۱۲ – خطر ماقبل آخر
کتابی پر از اتفاق که بچها با تمام مصیبتهایی که براشون پیش میاد سربلند بیرون میان .