زندگی این جوری ۵ – خداحافظی خوش مزه
چیزی که تاد پار عزیز سعی داره تو این کتابها با متنی ساده و تصویرهایی خوشرنگ و دلنشین بگه اینه که مهم نیست چه شکلی باشی چون آدمها همه با هم فرق دارن، مهم نیست گاهی از بعضی چیزها بترسی چون تو از بعضی چیزها هم نمیترسی، مهم نیست گاهی اشتباه کنی چون هر اشتباهی باعث میشه تو زندگی درسی بگیری. خلاصه که تو هر لحظه ممکنه یه احساسی داشته باشی. حتی گاهی ممکنه مجبور شی با عزیزانت خداحافظی کنی و این وسط مهم اینه که میدونی یه نفر هست که هر جا که باشه خیلی خیلی دوست داره.
دست آخرم باید بدونیم که هر کدوم ما تو زندگی کلی نعمت داریم که به خاطرش باید شکرگزار باشیم.
آفتاب پرست غمگین
آفتابپرست میتواند دمش را مانند صدف حلزون پیچ دهد، مانند ملخ بجهد، خود را سر و ته از بند رخت آویزان کند و خود را به شکل و رنگ هر چیزی در بیاورد، اما به نظر میرسد هیچکس، نه حلزون پیچ در پیچ، نه ملخ سبز و نه جوراب راه راه دلشان نمیخواهد با او دوست شوند.
او تنها و غمگین است. تا اینکه بالاخره آفتاب پرستی دیگر را پیدا میکند که حاضر است با او دوست شود و هر دو مانند رنگینکمان رنگارنگ میشوند.
زندگی شبیه باد است – کودکان و مفهوم زندگی
زندگی شبیه باد است. وقتی باد نمیوزد، همه چیز آرام میگیرد. از چرخیدن و تاب خوردن و اوج گرفتن خبری نیست. اما راستی باد کجا میرود؟ زندگی چطور؟ وقتی دیگر توی بدنمان نیست، کجا میرود؟
کتاب احساسات
خوشحالی، خجالت کشیدن، حسودی، غمگین...
همگی احساسات ما هستند. همهی ما این احساسات را داریم. این کتاب شما را با احساسات سم و کیت آشنا میکند. شاید شما هم آنها را در وجود خودتان پیدا کنید.
هیچ وقت هرگز
تا حالا هیچ اتفاقی برای من نیفتاده؛ هیچوقت، هیچوقت، هیچچیز. یا شاید هم… اتفاق افتاده؟
داستان های فیلی و فیگی ۰۲ – خوشحال شدی؟
فیلی یک گوشه نشسته و ناراحت است. به نظر شما...
فیگی چهجوری میتواند خوشحال باشد وقتی دوستش غصه دارد؟
کودکانههای بامداد – قصهی دخترای ننه دریا
قصه پسرای عموصحرا که دل به دخترای ننه دریا بستهاند اما ننه دریا که دلش سیاه و حسود است نمیگذارد که صدای دخترای ننه دریا به گوش پسرای عموصحرا برسد.
خالی
از وقتی مادر دخترک مرد خالی جایش را گرفت.
چارلی و موشی و بابابزرگ
بچهها چارلی و موشی با ماجراهایشان دوباره برگشتند.
بابا و مامان به سفر رفتهاند و قرار است این چند روز، بابابزرگ کنار چارلی و موشی باشد. بودن در کنار پدربزرگ خیلی هیجان انگیز است.
سر و کله زدن با هم، ترانههای اشتباهی خواندن، چه کسی بزرگ است، چه کسی متوسط؟ جشن پتو و هزارتا ماجرای هیجانانگیز.
وقتی اندوه به دیدارم می آید
بزرگترین نعمتی که این روزا بچهها دارن همین آگاهی پدر مادراست که براشون کتابهایی دربارهی شناخت احساساتشون میخونن. احساست مثل کلافهای کاموای در هم پیچیده میمونه. مهم اینه که دونه دونه این کلافها رو از هم جدا کنید سرشو نشونشون بدید و بگید ببین این غمه، ببین این یکی شادیه و... بعد بهشون میگین وقتی غم سراغش اومد چی کارا میتونه بکنه یا وقتی مثلاً خشم به سراغش اومد. این کتابی که میبینید به قشنگترین شکل ممکن برای کوچولوها میگه که اگه اندوه به سراغشون اومد چی کار کنن. و خب اولین کار پذیرفتنشه.
قصه ی بره ی سرخ و شاهزاده ی غمگین
کتاب روایت دختر غمگین پادشاهی است که سالها پیش مادرش را از دست داده است و هر بار که تنها میشود گوشهای مینشیند و گریه میکند. پدر هر کاری به فکرش میرسد انجام میدهد اما تلاشهای او نتیجهای ندارند. تا اینکه یک روز چوپانی به همراه یک برهی سرخی، یک دختر، یک مرد و یک زن که دستانشان به بره چسبیده و در هوا معلقاند، از راه میرسند.
دوست ابدی من
داستان کتاب دوست ابدی من دربارهٔ دختری است به نام کتی که یک روز مجبور میشود از دوست صمیمیاش، امی فیتزجرالد خداحافظی کند، چون خانوادهٔ امی میخواهند به کالیفرنیا نقل مکان کنند. این اتفاق برای کتی خیلی دردناک و سخت است. او نمیتواند این دوری را تحمل کند، اما بالاخره یک روز تصمیم میگیرد دوست جدیدی برای خود پیدا کند. و این دختر کسی نیست جز: ویتنی. او قرار است جای خالی دوست قدیمیاش را پر کند.
ولی قرار است این دوستی اتفاقات جدیدی برای کتی رقم بزند و خیلی سادهٔ ساده هم نباشد! ویتنی که دنیایش عجیبوغریب است، عروسکهایی دارد که معمولی نیستند. این عروسکها به وقت خودشان حسابی کتی را میترسانند. عروسکهای کیتی رازهایی با خودشان دارند و میخواهند آنها را به کتی بگویند. باید ببینیم ماجرای کیتی با این عروسکها به کجا میرسد.
سطل مهربانی
یک روز صبح فیلیکس از خواب بیدار شد و سطلی بالای سرش احساس کرد که با اتفاقهای ناخوشایند روز، آب آن کم و کمتر میشد. فیلیکس فهمید که برای به دست آوردن شادی و داشتن سطلی پر از آب، باید با مهربانی کردن به دیگران سطل آنها را پر کند. وقتی به خوشحال کردن دانشآموزان و معلمان مدرسه پرداخت، سطل آنها پر از آب شد و پس از آن سطل خودش هم پر شد و در نتیجه آرامش و شادی بیشتری پیدا کرد. داستان فیلیکس و سطلهای مهربانی به یادمان میآورد که دستیابی به شادی و سعادتمندی از راه قسمت کردن شادمانی میان مردم دنیا ممکن خواهد بود.
ماجراهای میمون و کیک – دندان من گم شده!
ماجراهای بامزهی میمون و کیک آنها ساده و کنجکاو هستند. دوست دارند سؤال های مهم بپرسند. بعضی وقتها با همدیگر موافقند. بعضی وقتها، نه. اما همیشه دوستهای خوبی برای هم هستند. میمون ناراحت است. دندانش گم شده است. یعنی کیک به او کمک می کند؟ آن ها دوست جدیدی پیدا می کنند.
وحشی
شروع کردم به نوشتن داستان وحشی. تند تند و بدخط مینوشتم و صفحهها در دفترم شکل داستان به خود میگرفتند، هر چند خطم خرچنگ قورباغهای بود و نقاشیهایم درهم و برهم. شاید همهی اینها فقط گند زدن به دفتر بود؛ اما گندی بود که برای من معنی داشت، گندی که روی صفحه و در ذهن من مثل دنیای واقعی روشن و واضح بود...
شازده کوچولو
از بچهها عذر میخواهم که این کتاب را به یک آدمبزرگ هدیه کردهام. عذر من موجه است چون این آدمبزرگ بهترین دوستی است که در دنیا دارم. عذر دیگری دارم، این آدمبزرگ میتواند همهچیز، حتی کتاب بچهها را بفهمد بنابراین عنوان هدیه خود را چنین تصحیح میکنم: تقدیم به لئون ورت، آنوقت که پسرکی بود…