کمی بعد، برایدن متوجه میشود که توفانی در راه است. او میداند که خواهرانش، مینی و میلی، از رعد و برق میترسند….
نخستین هیجان های من/کرگدن کوچولوی خودخواه
مجموعه کتابهای مقوایی «نخستین هیجانهای من» شش داستان بامزه و جالب است که کودکان را با احساساتشان آشنا میکند. کتابهای این مجموعه با نامهای
سوسمار کوچولوی خوشحال
آهو کوچولوی ترسو
شیر کوچولوی عصبانی
کرگدن کوچولو خودخواه
پلنگ کوچولوی شیطون
گورخر کوچولوی حسود
کودکان را با شش احساس مختلف آشنا میکند.
این کتابها از مقوای بهداشتیِ با کیفیت و استحکام بالا تهیه شده است و برای گروه سنی صفر تا ۶ سال مناسب است.
جودی دمدمی ۹ – جودی و تابستان پرماجرا
بابا و مامان به سفر میروند و جودی و استینک را به عمه اُپال میسپارند. حالا این به کنار، دو تا از رفیقهای جودی هم میخواهند تعطیلات را به جای دیگری بروند.
جودی از تابستان کسلکنندهای که در پیش دارد، شاکی است؛ اما اتفاقهایی میافتند که او به خواب هم نمیدید!
لیلی و کانگوروی آبی ۱/ خیلی دوستت دارم
ماجراهای لی لی و کانگوروی آبی اش داستان های شیرین و ساده ای است که توی هر خانه ممکن است اتفاق بیفتد.
لی لی یک دوست بسیار عزیز دارد، عروسک کانگوروی آبی اش!
گاهی ممکن است او را گم کند چون به اندازه کافی مراقبش نبوده. گاهی ممکن است او را به مدرسه ببرد و گاهی ممکن است عروسک های دیگری توجهش را جلب کنند.
چیزی که این کتاب ها را جذاب می کند داستان های بسیار ساده و شیرینش هستند و تصاویر جذاب.
مهم این است که هر اتفاقی که بیفتد لی لی و کانگوروی آبی اش از پس حل آن به تنهایی و یا با کمک بزرگترها برمی آیند.
روباه قرمز خواندن این کتاب ها را به همه بچه های بالای دو سال به شدت توصیه می کند.
نخستین هیجان های من/گورخر کوچولوی حسود
مجموعه کتابهای مقوایی «نخستین هیجانهای من» شش داستان بامزه و جالب است که کودکان را با احساساتشان آشنا میکند. کتابهای این مجموعه با نامهای
سوسمار کوچولوی خوشحال
آهو کوچولوی ترسو
شیر کوچولوی عصبانی
کرگدن کوچولو خودخواه
پلنگ کوچولوی شیطون
گورخر کوچولوی حسود
کودکان را با شش احساس مختلف آشنا میکند.
این کتابها از مقوای بهداشتیِ با کیفیت و استحکام بالا تهیه شده است و برای گروه سنی صفر تا ۶ سال مناسب است.
آمبربراون ۹ – از حسودی کبود میشود
همهاش تقصیر پدر و مادر آمبر براون است. انگار هیچکدام حواسشان به آمبر نیست. مامان بدون آمبر برای دیدن خاله پام به کالیفرنیا میرود و باز بدون آمبر در دیسنیلند خوش میگذراند. پدر هم وقتی قرار است با او باشد یادش میرود و با غریبهها قرار میگذارد. آمبر دارد از ناراحتی میترکد!
فروشی ها ۲ – یک عدد بابا به فروش می رسد
شده تاحالا از دست مامان، بابا یا دوست صمیمیتون ناراحت، عصبانی یا خسته بشید؟ انقد خسته که تصمیم بگیرید براشون تو اینترنت آگهی فروش بزنید و بخواید با یه چیز دیگه عوضشون کنید؟ خب، باید بهتون بگم این کاری بود که اسکار کرد. اسکار هشتونیم سالشه و از اینکه مامانش همیشه بهش میگه درس بخونه، سبزیجات بخوره یا شب زود بخوابه خسته شده و علاوه بر همهی اینها اسکار فکر میکنه مامانش به داداش کوچولوی نوزادش بیشتر از اون توجه میکنه و این موضوع دیگه حسابی اسکار رو کفری کرده و تصمیم گرفته که با کمک دوست صمیمیش، نورا، یه آگهی فروش برای مامانش تو اینترنت بذاره! این که بعد از گذاشتن اون آگهی چه اتفاقاتی میوفته و چی میشه که اسکار پشیمون میشه، انقدر بامزه و خندهدار هست که حتماً باید کتاب رو بخونید تا متوجهش بشید.
شاد شاد در کنار هم
برایدِن خرگوشه بداخلاق و اخموست. دوستش لِنا با خواهران برایدن، بازیهای لوس و بیمزهای میکنند و او را تنها گذاشتهاند.
جونی بی جونز ۲ – میمون کوچولوی بامزه
مامان قرار است یک نینی بیاورد، اما جونی اصلا خوشحال نیست. به نظر او نینیها پیفپیفویند و فقط بلدند گریه کنند. اما خبر مهمتری در راه است. مامانبزرگ میگوید نینی تازه، یک میمون کوچولوی بامزه است. ولی جونی! واقعا فکر میکنی لازم بود همهجا را پر کنی که مامان برایت یک میمون کوچولو به دنیا آورده؟
من بیچاره گربه ام و هیج کاره ۲
هر چه باشد لم دادن یکی از مهمترین سرگرمیهای گربههاست. دستکم برای من که اینجوری است و برای همین راستیراستی تصمیم گرفتهام همین حالا از این خانه بروم. بله، میدانم خانواده چیز خوبی است. اما باور کنید، بیکسوکاربودن خیلی بهتر از داشتن خانوادهای است که میخواهند هرطور شده به سفر بروند و فکر میکنند هر بلایی که دلشان خواست میتوانند سرم بیاورند. خیال کردهاند من بیچاره گربهام و هیچکاره!
لوتا پیترمن (۴) آرامش پس از خرگوش
بله! امروز روز فیلمبرداریه!
سر صبحانه آنقدر ذوقزده بودم که نتوانستم هیچی بخورم. برادرهای خلوچلم هم هِی داشتند دریوری میگفتند. میگفتند حتماً به من نقش زامبیها را میدهند، چون اینجوری لازم نیست گریم کنم و لباس عوض کنم و از این چرتوپرتها.
ایش! اینها که هیچی از فیلم و اینجور چیزها سر درنمیآورند! الان هم حسودیشان شده، چون کسی نمیگذارد خودشان با آن جوشهای قرمز روی صورتشان فیلم بازی کنند.
دفترچه خاطرات جغد ۴ – اوا بالقلمبه و همکلاسی تازهاش
قرار است همکلاسی تازهای به کلاس اِوا بیاید. اِوا که خیلی دوست دارد با او دوست شود برایش هدیهها درست میکند. اما همکلاسی جدید با دوست قدیمی اِوا دوست میشود. اِوا میفهمد که نباید دوستهای قدیمیاش را بهخاطر دوستهای جدید از دست بدهد.
داستان های فیلی و فیگی ۱۸ – ما حرف نداریم
فیگی با دوست تازهاش دارد کلی خوش میگذراند.
فیلی؟ راستی پس فیلی چی؟
کاش یک برادر داشتم
کتاب داستان پسر کوچکی است که آرزوی داشتن یک برادر دارد. او میخواهد برادرش را به رودخانه ببرد، با او چادر بزند، همراه او از درخت سیب بالا برود و با او فوتبال بازی کند و تبدیل به قهرمان زندگی برادر کوچکتر شود اما مادر ویلی به او یک خواهر هدیه میدهد. حالا ویلی با چالش مهمی روبروست، او نه تنها برادر ندارد، بلکه فکر میکند خواهر کوچکتر عزیزدردانه مادر است. حالا قهرمان کتاب «کاش یک برادر داشتم» باید دنبال یک راهحل برای مشکل بزرگش بگردد.
شازده کوچولو
شاهکارم را نشان بزرگترها دادم و پرسیدم از دیدنش ترستان بر میدارد؟ جوابم دادند: »چرا کلاه باید آدم را بترساند؟«
نقاشی من کلاه نبود، یک مار بوآ بود که داشت یک فیل را هضم میکرد.
فروشی ها ۴ – یک عدد بهترین دوست به فروش می رسد
شده تاحالا از دست مامان، بابا یا دوست صمیمیتون ناراحت، عصبانی یا خسته بشید؟ انقد خسته که تصمیم بگیرید براشون تو اینترنت آگهی فروش بزنید و بخواید با یه چیز دیگه عوضشون کنید؟ خب، باید بهتون بگم این کاری بود که اسکار کرد. اسکار هشتونیم سالشه و از اینکه مامانش همیشه بهش میگه درس بخونه، سبزیجات بخوره یا شب زود بخوابه خسته شده و علاوه بر همهی اینها اسکار فکر میکنه مامانش به داداش کوچولوی نوزادش بیشتر از اون توجه میکنه و این موضوع دیگه حسابی اسکار رو کفری کرده و تصمیم گرفته که با کمک دوست صمیمیش، نورا، یه آگهی فروش برای مامانش تو اینترنت بذاره! این که بعد از گذاشتن اون آگهی چه اتفاقاتی میوفته و چی میشه که اسکار پشیمون میشه، انقدر بامزه و خندهدار هست که حتماً باید کتاب رو بخونید تا متوجهش بشید.
فروشی ها ۱ – یک عدد مامان به فروش می رسد
شده تاحالا از دست مامان، بابا یا دوست صمیمیتون ناراحت، عصبانی یا خسته بشید؟ انقد خسته که تصمیم بگیرید براشون تو اینترنت آگهی فروش بزنید و بخواید با یه چیز دیگه عوضشون کنید؟ خب، باید بهتون بگم این کاری بود که اسکار کرد. اسکار هشتونیم سالشه و از اینکه مامانش همیشه بهش میگه درس بخونه، سبزیجات بخوره یا شب زود بخوابه خسته شده و علاوه بر همهی اینها اسکار فکر میکنه مامانش به داداش کوچولوی نوزادش بیشتر از اون توجه میکنه و این موضوع دیگه حسابی اسکار رو کفری کرده و تصمیم گرفته که با کمک دوست صمیمیش، نورا، یه آگهی فروش برای مامانش تو اینترنت بذاره! این که بعد از گذاشتن اون آگهی چه اتفاقاتی میوفته و چی میشه که اسکار پشیمون میشه، انقدر بامزه و خندهدار هست که حتماً باید کتاب رو بخونید تا متوجهش بشید.