آ مثل آمبر ۴ – آمبر و معلم جدید
به کلاس دوم خوش آمدید! اولین روز کلاس دوم است و آمبر بروان حسابی هیجان زده شده. اما کمی هم عصبی و نگران است.آیا آمبر می تواند با معلم جدید و عجیب و غریب کلاس دوم کنار بیایید؟
مجموعه قصههای داگلی، بغلی ترین خرس دنیا: نگران نباش داگلی بغلی
یک شخصیت بامزه، چند تا داستان جذاب وتصویرهای فوقالعاده با هم ترکیب که بشوند یک مجموعهی دوست داشتنی میسازند. مجموعهی داگلی بغلی دربارهی یک خرس بامزه است که عاشق بغل است. توی هر جلد از این کتاب یک اتفاق جدید میافتد. یکی از چیزهایی که بچهها خیلی دوست دارند همین مجموعهای بودن کتابهاست. آنها دوست دارند داستانهای بیشتری دربارهی شخصیتی که با آن ارتباط برقرار کردهاند بشنوند. تازه یک جلد از این مجموعهی ۷ جلدی هم کتاب کار است و کلی برچسب دارد و همین مجموعه را جذابتر کرده. روباه قرمز این کتابها را به همهی ۳ تا ۷ سالهها به شدت پیشنهاد میکند.
مجموعه قصههای داگلی، بغلی ترین خرس دنیا: داگلی بغلی به مدرسه کوچولوها می رود
یک شخصیت بامزه، چند تا داستان جذاب وتصویرهای فوقالعاده با هم ترکیب که بشوند یک مجموعهی دوست داشتنی میسازند. مجموعهی داگلی بغلی دربارهی یک خرس بامزه است که عاشق بغل است. توی هر جلد از این کتاب یک اتفاق جدید میافتد. یکی از چیزهایی که بچهها خیلی دوست دارند همین مجموعهای بودن کتابهاست. آنها دوست دارند داستانهای بیشتری دربارهی شخصیتی که با آن ارتباط برقرار کردهاند بشنوند. تازه یک جلد از این مجموعهی ۷ جلدی هم کتاب کار است و کلی برچسب دارد و همین مجموعه را جذابتر کرده. روباه قرمز این کتابها را به همهی ۳ تا ۷ سالهها به شدت پیشنهاد میکند.
جک و نگرانی گنده بک
داستانی الهامبخش و مفید دربارهی دلهرههایی که برای اولین تجربههایمان داریم! «جک و نگرانی گندهبک» به بچههایی که از شکست خوردن میترسند یاد میدهد چطوری یک نگرانی گندهبک را کوچولوموچولو کنند تا برود پیِ کارش! و از حس خوبِ بعد از غلبه بر نگرانی لذت ببرند!
لوتا پیترمن (۴) آرامش پس از خرگوش
بله! امروز روز فیلمبرداریه!
سر صبحانه آنقدر ذوقزده بودم که نتوانستم هیچی بخورم. برادرهای خلوچلم هم هِی داشتند دریوری میگفتند. میگفتند حتماً به من نقش زامبیها را میدهند، چون اینجوری لازم نیست گریم کنم و لباس عوض کنم و از این چرتوپرتها.
ایش! اینها که هیچی از فیلم و اینجور چیزها سر درنمیآورند! الان هم حسودیشان شده، چون کسی نمیگذارد خودشان با آن جوشهای قرمز روی صورتشان فیلم بازی کنند.
کوالایی که دیگه می تونه
مجموع سه داستان ساده، سه مجموعه تصویر فوقالعاده و کلی حیوان که توی جنگل زندگی میکنند، میشود سه تا کتاب خوب که با بچههای ۴ تا ۷ سالهتان بخوانید و کلی لذت ببرید. داستان شیری که از موش میترسد، سنجابهایی که به فکر جمع کردن دانه برای زمستان با هم رقابت دارند و کوالایی که حاضر نیست از درختی که به آن چسبیده جدا شود.
سه گانه فونکه – سیاه قلب
مگی» زندگی آرامی را در کنار پدرش سپری می کند. پدر او اما رازی عجیب را در سینه دارد: او صاحب قدرتی جادویی و خارق العاده است.
کبوتر باید به مدرسه برود!
کبوتر باید به مدرسه برود اما برای نرفتن بهانه میآورد و میگوید همه چیز را میداند و لازم نیست به مدرسه برود. یا صبحها دیر بیداری میشود یا میگوید ممکن است معلم کبوتر ها را دوست نداشته باشد. فکر میکنید بعد از تمام این بهانهها چه میشود؟ بهتر است خودتان این داستان را بخوانید تا ببینید کبوتر چه تصمیمی میگیرد.
من آرامش هستم
برای دوری از نگرانیها و اضطرابها و دستیابی بهآرامش، باید در زمان «حال» و «اکنون» زندگی کنیم، آنوقت با اندکی درنگ خودمان را بهتر درک میکنیم، اتفاقهای روزمرهی زندگی را بهتر مدیریت میکنیم و زیباییهای دنیا را بهتر میبینیم. اینگونه میتوانیم آن لحظه (ذهنآگاهی) را با دیگران تقسیم کنیم.
من تمرکز هستم
تمرین تمرکز راهی برای مدیریت استرس، رسیدن به آرامش ذهنی و توامندسازیِ بدن و آمادگی برای حضور در جامعه و مشارکت در فعالیتهای روزمرهی دنیای پُرمشغلهی معاصر است. تمرکز بهعنوان جعبهابزاری شگفتانگیز و کاربردی به ما کمک میکند دنیای پیچیدهی اطرافمان را که خیلی بزرگ بهنظر میرسد، بهخوبی مدیریت کنیم.
قصه های چستر کوچولو ۱ – دستی که بوسه می زند
آغاز مدرسه در جنگل است اما راکون نمی خواهد به مدرسه برود. مادرش رازی خانوادگی را به او می گوید تا اضطراب فرزندش را کم کند. راکون کوچولو از محبت همیشگی مادرش قوت قلب می گیرد.
چشم هایت را ببند
من سعی میکنم همه چیز را برای برادرم توضیح بدهم، اما او همیشه با من جروبحث میکند. به او میگویم: «میبینی؟ درخت یک جور گیاه خیلی بلند است که کلی برگ دارد.»
او توضیح میدهد: «نه اینطوری نیست! درخت یک چوب دراز است که از زمین بیرون آمده و آواز میخواند!»
قصه های نخودی- قصه ی کوچولو موچولوی نخودی
نخودی وقتی به دنیا آمد خیلی کوچک بود. خیلی خیلی کوچک بود. اما با این وضع مشکلی نداشت. هر وقت که دلش میخواست میتوانست به آسمان خیره شود و بزرگی دنیا را ببیند، یا از بوتههای گوجه فرنگی بالا برود و یا با حشرات کشتی بگیرد.
موش کوچولو در جست و جوی دوست
موش کوچولو خیلی تنها بود آرزویی نداشت جز پیدا کردن یک دوست. به همین خاطر به هر حیوانی می رسید از او میپرسید با من دوست میشی؟
خرس گفت: «من یک مشکل کوچک دارم.»
خرس مشکل کوچکی دارد و همه برای مشکل او راه حل دارند. اما آن قدر عجله دارند کمکش کنند که وقت ندارند درست گوش کنند و ببینند خرس چه مشکلی دارد!
نگرانی شبیه ابر است – کودکان و شناخت احساسات
بعضی روزها آنقدر خوبند که دوست داریم برای همیشه جایی نگهشان داریم. اما بعضی روزهای دیگر، حتی دوست نداریم از رختخواب بلند شویم. نگرانی شبیه ابر است؛ ابری سیاه که آسمان روزمان را تیرهوتار میکند. کنار گذاشتن نگرانیها، سختترین روزها را هم کمی آفتابیتر میکند...